سوزاندن عود، بر آتش نهادن عود تا بوی خوش دهد، عود سوختن، رجوع به عود سوختن شود: ز دلها کرده در مجمرفروزی به وقت عودسازی عودسوزی، نظامی، - عودسوزی کردن، سوزاندن عود: تا شب آنجا نشاط و بازی کرد عودسوزی و عطرسازی کرد، نظامی
سوزاندن عود، بر آتش نهادن عود تا بوی خوش دهد، عود سوختن، رجوع به عود سوختن شود: ز دلها کرده در مجمرفروزی به وقت عودسازی عودسوزی، نظامی، - عودسوزی کردن، سوزاندن عود: تا شب آنجا نشاط و بازی کرد عودسوزی و عطرسازی کرد، نظامی
عمل و کیفیت عطرسای. (فرهنگ فارسی معین) : شب از ناف خود عطرسایی گشاد جهان زیور روشنایی نهاد. نظامی. چو آمد زلف شب در عطرسایی به تاریکی فروشد روشنایی. نظامی. رجوع به عطرسای شود
عمل و کیفیت عطرسای. (فرهنگ فارسی معین) : شب از ناف خود عطرسایی گشاد جهان زیور روشنایی نهاد. نظامی. چو آمد زلف شب در عطرسایی به تاریکی فروشد روشنایی. نظامی. رجوع به عطرسای شود
محمد بن احمد بن محمد الطرسوسی. او راست: تقریرات علی کتاب المراءه در اصول فقه حنفی که در آستانه (اسلامبول) بسال 1304 هجری قمری به چاپ رسیده است. دیگر حاشیه ای که بنام حاشیۀطرسوسی معروف است. این حاشیه را بر کتاب مرقاهالوصول ملا خسرو نوشته، و آن نیز بسال 1309 هجری قمری در آستانه طبع شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1238) ابراهیم بن عمادالدین حنفی. بسال 1345 میلادی در دمشق سمت قضاء حنفی را داشته است و در حدود 1356 میلادی درگذشته. او راست: انفعالوسائل الی تحریرالمسائل در فروع که نسخۀ خطی آن در استنبول موجود است. (اعلام المنجد) او راست: کشف القناع عن مسألهالسماع. السراج الوهاج. ردالنصاری. (کشف الظنون)
محمد بن احمد بن محمد الطرسوسی. او راست: تقریرات علی کتاب المراءه در اصول فقه حنفی که در آستانه (اسلامبول) بسال 1304 هجری قمری به چاپ رسیده است. دیگر حاشیه ای که بنام حاشیۀطرسوسی معروف است. این حاشیه را بر کتاب مرقاهالوصول ملا خسرو نوشته، و آن نیز بسال 1309 هجری قمری در آستانه طبع شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1238) ابراهیم بن عمادالدین حنفی. بسال 1345 میلادی در دمشق سمت قضاء حنفی را داشته است و در حدود 1356 میلادی درگذشته. او راست: انفعالوسائل الی تحریرالمسائل در فروع که نسخۀ خطی آن در استنبول موجود است. (اعلام المنجد) او راست: کشف القناع عن مسألهالسماع. السراج الوهاج. ردالنصاری. (کشف الظنون)
عطرسا. عطرساینده، معطرکننده. خوشبوسازنده. (فرهنگ فارسی معین) : چون گل از کام خود برآر نفس کام تو عطرسای کام تو بس. نظامی. ز بس صاف پالوده عطرسای بسا مغز پالوده کآمد بجای. نظامی. نقل دهن غزلسرایان ریحانی مغز عطرسایان. نظامی. کی عطرسای مجلس روحانیان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی. حافظ. چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن. حافظ. رجوع به عطرسا شود. - عطرسایان شب، کنایه از ستارگان است: عطرسایان شب به کار تواند سبزپوشان در انتظار تواند. نظامی
عطرسا. عطرساینده، معطرکننده. خوشبوسازنده. (فرهنگ فارسی معین) : چون گل از کام خود برآر نفس کام تو عطرسای کام تو بس. نظامی. ز بس صاف پالوده عطرسای بسا مغز پالوده کآمد بجای. نظامی. نقل دهن غزلسرایان ریحانی مغز عطرسایان. نظامی. کی عطرسای مجلس روحانیان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی. حافظ. چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن. حافظ. رجوع به عطرسا شود. - عطرسایان شب، کنایه از ستارگان است: عطرسایان شب به کار تواند سبزپوشان در انتظار تواند. نظامی
منسوب به شهر طرسوس (شهری قدیمی در آسیای صغیر)، تقسیم شدنی، تقسیم شدن، تکه تکه شدن (می گویند شهر طرسوس مرز اسلام و کفر بوده و مسلمانان غنایم را در آن تقسیم می کرده اند)
منسوب به شهر طرسوس (شهری قدیمی در آسیای صغیر)، تقسیم شدنی، تقسیم شدن، تکه تکه شدن (می گویند شهر طرسوس مرز اسلام و کفر بوده و مسلمانان غنایم را در آن تقسیم می کرده اند)