جدول جو
جدول جو

معنی عطابل - جستجوی لغت در جدول جو

عطابل
(عَ بِ)
جمع واژۀ عطبل. (منتهی الارب). (اقرب الموارد). رجوع به عطبل شود
لغت نامه دهخدا
عطابل
جمع عطبل، زنان خوبروی دراز گردن گردن گلابیان
تصویری از عطابل
تصویر عطابل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ بِ)
زه درشت سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وتر سخت و درشت. (از اقرب الموارد) ، مرد تمام اندام و سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد ضخیم و درشت، سخت و محکم. ج، عنابل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ بِ)
جمع واژۀ عنابل. رجوع به عنابل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عطبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عطبل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طْ طا بَ)
نام مادر جعفر برمکی بود. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 281)
لغت نامه دهخدا
(عُ بُ)
زن جوان خوب صورت تمام خلقت نیکواندام پرگوشت درازگردن. (منتهی الارب). زن جوان زیبای پرگوشت گردن دراز. (از اقرب الموارد). ج، عطابل، عطابیل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عطبول. عطبوله. عیطبول. رجوع به عطبول و عطبوله و عیطبول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عابل
تصویر عابل
فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطبل
تصویر عطبل
زن خوبروی دراز گردن گردن گلابی، آهو آهوی دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار