کرمکی است سپید که بدان انگشتان زنان را تشبیه کنند. (ناظم الاطباء). جنبنده ای است کوچک و سپید و نرم که انگشتان دختران را بدان تشبیه کنند. و گویند آن ’عظاء’ نر باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به عظاء شود. و گویند آن از دواب ومرکوب های جن است. (از اقرب الموارد). عضرفوط. عضفوط. عذفوط. رجوع به عذفوط و عضرفوط و عضفوط شود
کرمکی است سپید که بدان انگشتان زنان را تشبیه کنند. (ناظم الاطباء). جنبنده ای است کوچک و سپید و نرم که انگشتان دختران را بدان تشبیه کنند. و گویند آن ’عظاء’ نر باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به عظاء شود. و گویند آن از دواب ومرکوب های جن است. (از اقرب الموارد). عَضرَفوط. عُضفوط. عُذفوط. رجوع به عذفوط و عضرفوط و عضفوط شود
گلو، و آن سر معده است چسبیده به حلقوم دراز سرخ سپید شکم. (منتهی الارب). مری و سرخ روده. (ناظم الاطباء). مری ءالحلق، و آن سر معده باشد که به حلقوم متصل و چسبیده است و سرخ و مستطیل است و داخل آن سفید. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، مزدور. (منتهی الارب). اجیر. (اقرب الموارد) ، خادم و بدنبال کس رونده. (منتهی الارب). عضارط. (اقرب الموارد). و رجوع به عضارط شود. ج، عضاریط. (از اقرب الموارد)
گلو، و آن سر معده است چسبیده به حلقوم دراز سرخ سپید شکم. (منتهی الارب). مری و سرخ روده. (ناظم الاطباء). مری ءالحلق، و آن سر معده باشد که به حلقوم متصل و چسبیده است و سرخ و مستطیل است و داخل آن سفید. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، مزدور. (منتهی الارب). اجیر. (اقرب الموارد) ، خادم و بدنبال کس رونده. (منتهی الارب). عُضارط. (اقرب الموارد). و رجوع به عضارط شود. ج، عَضاریط. (از اقرب الموارد)
کرمکی است سپید نازک، که بدان انگشتان زنان را تشبیه دهند. یا گربۀ نر که از دواب دیوان است. (منتهی الارب). به فارسی آن را کرباسو گویند، و گویند جانوری است سفید و نرم که انگشت دختران را بدان تشبیه کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). جانوری است که به فارسی مارمولک و به هندی بهمنی نامند. (مخزن الادویه). عذفوط، و گویند آن نر ’عظاء’ است، و گویند آن از دواب و رکائب جن است. (از اقرب الموارد). تصغیر آن عضیرف و عضیریف است. ج، عضارف، عضرفوطات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
کرمکی است سپید نازک، که بدان انگشتان زنان را تشبیه دهند. یا گربۀ نر که از دواب دیوان است. (منتهی الارب). به فارسی آن را کرباسو گویند، و گویند جانوری است سفید و نرم که انگشت دختران را بدان تشبیه کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). جانوری است که به فارسی مارمولک و به هندی بهمنی نامند. (مخزن الادویه). عذفوط، و گویند آن نر ’عظاء’ است، و گویند آن از دواب و رکائب جن است. (از اقرب الموارد). تصغیر آن عُضَیرف و عُضَیریف است. ج، عَضارف، عضرفوطات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)