جدول جو
جدول جو

معنی عضرسه - جستجوی لغت در جدول جو

عضرسه
(عِ رِ سَ)
یکی عضرس. (از اقرب الموارد). رجوع به عضرس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ ضَ)
بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چیره شدن بر کسی. (از منتهی الارب). غالب شدن. (از اقرب الموارد) ، دریدن شیر کسی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ ضَرْ رَ سَ)
حره مضرسه، حرۀ سنگ ریزناک یا حره که در آن سنگها مانند دندان سگ باشد. (منتهی الارب). سنگستانی که در آن سنگهائی باشد مانند دندان سگ. (ناظم الاطباء) ، بئر مضرسه، چاهی که گرداگرد آن را سنگ برآورده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
خبر. سمعت عضره، خبری شنیدم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِ رِ)
عضرس است در معنی گیاهی که سبزی آن به سپیدی زند و... (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عضرس شود، درخت خطمی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خطمی بری. (الفاظ الادویه) (تحقۀ حکیم مؤمن). خطمی بری است که به یونانی بادر و به عربی شحم المرج نامند. (مخزن الادویه). خطمی صحرائی به یونانی البا و به عربی شحم المرج خوانند، و طبیخ آن رااگر با سرکه و زیت بر اعضا مالند منع مضرت گزندگان کند. (برهان). یک دانۀ آن را عضرسه گویند. (از اقرب الموارد) ، آب ایستاده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
گورخر. (منتهی الارب). حمارالوحش. (اقرب الموارد) ، سرما. (از منتهی الارب). برد. (اقرب الموارد) ، یخچه. (منتهی الارب). برد. تگرگ. ژاله. (از اقرب الموارد).
- امثال:
ابرد من عضرس. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد).
، آب سرد و شیرین. (منتهی الارب). آب سرد وگوارا. (از اقرب الموارد) ، برف. (منتهی الارب). ثلج. (از اقرب الموارد) ، برگ که صبح بر آن تری باشد، و برگ چسبیده بر سنگریزه در زیر آب. (منتهی الارب). برگ درخت که بر آن ژاله باشد، وگویند سبزیی است که بر سنگ چسبیده باشد و در آب خیس شده باشد. (از اقرب الموارد). عضارس. و رجوع به عضارس شود، گیاهی است که سبزی آن به سپیدی زند و سخت بردارد تری را. (منتهی الارب). عشب و گیاهی است اشهب که به سبزی زند، و ژاله و ’ندی’ را بسیار برمی دارد. (از اقرب الموارد). عضارس. عضرس. ج، عضارس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عترسه
تصویر عترسه
به زور گرفتن، فشارآوردن سخت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گور خر، تگرگ یخچه، آب خنک، سرما، برف انجل دشتی (انجل خطمی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار