زن به شگفت آرنده از حسن و زشتی خود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). از لغات اضداد است، شترماده ای که از لاغری و باریکی حلقه دبر او بلند برآمده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر مادۀ دفزک درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). الغلیظه. (اقرب الموارد)
زن به شگفت آرنده از حسن و زشتی خود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). از لغات اضداد است، شترماده ای که از لاغری و باریکی حلقه دبر او بلند برآمده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر مادۀ دفزک درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). الغلیظه. (اقرب الموارد)
ابن مره بن عائذه بن مالک بن بکر بن سعد بن ضبه ضبی. از صحابه است و در واقعۀ ’مؤته’ شهید شد. (از الاصابه ج 4 قسم اول ص 261). در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. ابن هیثم بن جریر. وی در دورۀ جاهلیت و اسلام میزیست. و در فتوحات عمر شرکت کرد. و در واقعۀ جمل شهید شد. پدرش از سردارانی بود که در واقعۀ ’ذی قار’ با کسری جنگید. (از الاصابه ج 5 قسم سوم ص 111)
ابن مره بن عائذه بن مالک بن بکر بن سعد بن ضبه ضبی. از صحابه است و در واقعۀ ’مؤته’ شهید شد. (از الاصابه ج 4 قسم اول ص 261). در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. ابن هیثم بن جریر. وی در دورۀ جاهلیت و اسلام میزیست. و در فتوحات عمر شرکت کرد. و در واقعۀ جمل شهید شد. پدرش از سردارانی بود که در واقعۀ ’ذی قار’ با کسری جنگید. (از الاصابه ج 5 قسم سوم ص 111)
لیث گوید: اضباء، آوای عوعو سگ هنگام زوزه کردن است. و ابومنصور گوید: کلمه تصحیف و خطاست و صواب اصیاء است (از:صأی ̍ یصأی ̍ و هو الصّئی ّ). (از تاج العروس)
لیث گوید: اضباء، آوای عوعو سگ هنگام زوزه کردن است. و ابومنصور گوید: کلمه تصحیف و خطاست و صواب اصیاء است (از:صَأی ̍ یَصْأی ̍ و هو الصَّئی ّ). (از تاج العروس)
ضبوء. دوسیدن بزمین، برچفسانیدن کسی را بزمین، پنهان شدن. پنهان شدن تا بفریبد کسی را، برآمدن. بلند شدن بسوی چیزی و پناه بردن بدان، شرم داشتن از کسی. (منتهی الارب)
ضُبوء. دوسیدن بزمین، برچفسانیدن کسی را بزمین، پنهان شدن. پنهان شدن تا بفریبد کسی را، برآمدن. بلند شدن بسوی چیزی و پناه بردن بدان، شرم داشتن از کسی. (منتهی الارب)
جامه ای بلند و گشاد که روی لباسها بدوش اندازند، وستر پوششی است پیش شکافته از پشم و جز آن، گلیم پوششی است از پشم و جز آن که جلوش شکافته است و بر روی لباس پوشند، روی پوش گشاد و بلند پشمی یا نخی که در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد که دستها را از آن بیرون آورند و طبقه روحانیون و جز آنان آن را بر دوش اندازند، گلیم خط دار
جامه ای بلند و گشاد که روی لباسها بدوش اندازند، وستر پوششی است پیش شکافته از پشم و جز آن، گلیم پوششی است از پشم و جز آن که جلوش شکافته است و بر روی لباس پوشند، روی پوش گشاد و بلند پشمی یا نخی که در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد که دستها را از آن بیرون آورند و طبقه روحانیون و جز آنان آن را بر دوش اندازند، گلیم خط دار