- عضاه
- خار دار هر درخت بزرگ خاردار
معنی عضاه - جستجوی لغت در جدول جو
- عضاه ((عِ))
- هر درخت بزرگ خاردار
- عضاه
- هر درخت بزرگ خاردار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دروغ ساختن، دروغ بستن چفته بستن
ماهیچه
جمع راض، خشنودان
آبگیر تالاب
یار و یاور، معاون، جانب، ناحیه، کنار راه، هر یک از دو طرف چهارچوب در، در علم نجوم خط کش فلزی با لوحۀ درجه دار که برای اندازه گیری زوایا به کار می رود
گوشت بدن که پیچیده و مجتمع باشد، ماهیچه، مایچه
جادوگر، مارکشنده
جمع عادی
موی میانسر، موی پشت گردن در آدمی، پر گردن در خروس، گربز مرد
دروغ گفتن، فسون کردن، سخن چینی بنگرید به عضهه
ماهیچه
بازوی کوتاه
روباه ماده
دم اسپ، دم اشتر
سخت بی درمان از پا در آرنده
ابر بینی میانه دو ابرو گزیدنی، خوردنی، درخت تنو مند گزیدگی گزنده، جمع عضوض، گزیدنی ها خوردنی ها
یار، معاون
کوته بالا، ستبر بازو استخوان بینی، درد بازو، کوته اندام بازو بند، داز داز جز داس است و برای کشیدن شاخه های درختان و شکستن آنها به کار می رود
هر درخت بزرگ خاردار
تیز برنده، بد دهان
تاخ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم گر عشق بماند این چنین وای تنم پر از کوه و بیشه جزیری فراخ درختش همه عود و بادام و تاخ، شوره گز از گیاهان
جمع قاضی، از ریشه پارسی کادیکان داوران
گیسو، ماده خر
((عِ دَ یا دِ))
فرهنگ فارسی معین
جانب هر چیز، ناحیه، هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند، معاون، یاور، قطعه ای است مستطیلی که بر پشت اسطرلاب الصاق شده و آن را به جهت احکام به گردش درآورند، خط کشی است از چوب یا فنر که می ت
پاره پاره، گروه