مرد نازک و نرم. (منتهی الارب). مرد ریزه و نرم، و آن از عضاض است یعنی قسمت نرم بینی. (ازاقرب الموارد) ، شتر علف خوردۀ فربه. (منتهی الارب). شتر فربه و سمین. (از اقرب الموارد)
مرد نازک و نرم. (منتهی الارب). مرد ریزه و نرم، و آن از عُضاض است یعنی قسمت نرم بینی. (ازاقرب الموارد) ، شتر علف خوردۀ فربه. (منتهی الارب). شتر فربه و سمین. (از اقرب الموارد)
آنچه گزیده و خورده شود در خوردنی، و از آن جمله است: ما عندنا عضاض، یعنی آنچه قابل خوردن باشد نزد ما نیست. (از منتهی الارب). آنچه گزیده شود آنگاه خورده شود، چنانکه گویند: لم یذق عضاضاً. (ازاقرب الموارد) ، درخت گنده. (منتهی الارب). آنچه سطبر باشد از درختان. (از اقرب الموارد)
آنچه گزیده و خورده شود در خوردنی، و از آن جمله است: ما عندنا عضاض، یعنی آنچه قابل خوردن باشد نزد ما نیست. (از منتهی الارب). آنچه گزیده شود آنگاه خورده شود، چنانکه گویند: لم یذق عضاضاً. (ازاقرب الموارد) ، درخت گنده. (منتهی الارب). آنچه سطبر باشد از درختان. (از اقرب الموارد)