جدول جو
جدول جو

معنی عصیم - جستجوی لغت در جدول جو

عصیم
(عَ)
خوی. (منتهی الارب). عرق. (اقرب الموارد) ، چرک و کمیز که بر ران شتر خشک گردد. (منتهی الارب). وسخ و بول خشک شده بر ران شتر. (از اقرب الموارد) ، موی سیاه که زیر پشم شتر بعد ریخته شدنش برآید، بقیۀ هر چیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، باقی ماندن اثر حنا و قطران و خضاب و جز آن بر دست. (منتهی الارب). اثر خضاب و از آن قبیل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عصیم
خوی (عرق)، چرک، سرگین گمیز: خسکیده بر اندام ستور، پس مانده، داغ برناک (برناک حنا) داغ کتران (قطران) : بر دست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علیم
تصویر علیم
(پسرانه)
دانا، آگاه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
(پسرانه)
بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
بزرگ، کلان، بلندمرتبه، محترم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
فرا گیرنده، شامل، کامل، تمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصیب
تصویر عصیب
نوعی غذا که از رودۀ آکنده از دل و جگر درست می کنند، جگرآکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقیم
تصویر عقیم
نازا، استرون، سترون، استاغ، ستاغ، در پزشکی ویژگی زنی که فرزند نمی آورد، کنایه از بی نتیجه، بی حاصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، دانشمند، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصام
تصویر عصام
دسته، بند، شرافت، شخصیت، فضیلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصیر
تصویر عصیر
شیره و چکیدۀ چیزی، شراب
عصیر معده: در علم زیست شناسی مایعی بی رنگ و لزج که از پردۀ مخاطی داخل معده ترشح می شود، شیرۀ معدی، شیرۀ معده، رطوبت معده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدیم
تصویر عدیم
معدوم، نیست شده، نابود، نایاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصیم
تصویر خصیم
دشمن، آنکه بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم
فرهنگ فارسی عمید
(عُ صَ مَ)
دختر زید نهدی. از زنان شاعر عرب بود و با مردی از قوم خود بنام ابوالسمیدع سعید بن سالم ازدواج کرد. و چون عصیمه بر او خشم گرفت شعری در مورد او سرایید که در اعلام النساء نقل شده است. رجوع به اعلام النساء و بلاغات النساء طیفور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عقیم
تصویر عقیم
نا زاینده، زنی که فرزند نیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، از نام های خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصام
تصویر عصام
بند مشک دوال، سرمه، بندم، دسته از دوال یارسن، پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
کامل، هر چه فراهم آید، تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عویم
تصویر عویم
کاهیده عام سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریم
تصویر عریم
بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصیم
تصویر فصیم
بریده، شکسته، باز شده، تیر ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصیم
تصویر قصیم
زرودشکن، تاغرویان تاغستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
فربه و بزرگ و کلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصیه
تصویر عصیه
مصغر عصا چوبک چوبدست پدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطیم
تصویر عطیم
جغرد ینیه (جغرد علف) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزیم
تصویر عزیم
دشمن نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصلم
تصویر عصلم
بند مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصوم
تصویر عصوم
شکمباره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصیب
تصویر عصیب
سخت دشوار، روز سخت گرم یا روز سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصید
تصویر عصید
غرچه (مابون) کونخاره
فرهنگ لغت هوشیار
افشره گوشان دوشاب افشره انگور شپلیده، می انگوری هر شیره ای که از فشاردن چیزی به دست آید، شیره انگور فشرده انگور، شراب انگوری. یا عصیر روده. مخلوطی است از تراوش های غده های روده. این غده ها عبارتند از: غده های برونر و غده های لیبر کون و سلول های مخاطی اپی تلیوم روده. غده های خوشه یی برونر فقط در اثنا عشر موجودند ولی غده های لوله یی لبیرکون تمام سطح مخاط روده باریک را می پوشاند و سلول های مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند. شیره روده مایعی است زرد رنگ که به واسطه حرارت منعقد می شود و واکنش آن قلیایی است. این شیره دارای 2 درصد مواد جامد است. یا عصیر معدی. مایعی است بی رنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل 99 درصد آب و یک در صد مواد معدنی و دیاستازها است. شیره معده از پرده مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده ترشح می شود. مهمترین ماده معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است و به علاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز می باشد، مقدار اسید کلریدریک عصیر معدی در حدود 2، درصد و مقدار دیاستاز هایش در حدود 4، درصد است شیره معدی رطوبت معده. یا عصیر معوی. عصیر روده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدیم
تصویر عدیم
نیست و نابود شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیم
تصویر خصیم
دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیم
تصویر خصیم
((خَ))
دشمن، جمع خصماء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
سترگ، بزرگ، کلان
فرهنگ واژه فارسی سره