جدول جو
جدول جو

معنی عصائد - جستجوی لغت در جدول جو

عصائد
(عَ ءِ)
عصاید. ج عصیده. (منتهی الارب) (دهار). رجوع به عصیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صائد
تصویر صائد
صید کننده، شکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عائده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به عائده و عواید شود. بازگردندگان، صله ها ومهربانی ها، سودها و منافع و فواید. (آنندراج) (غیاث اللغات). عواید. رجوع به عواید شود: سلطان بر لطایف صنع باری و عوائد کرم او شکر میگفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 419). فوائد موافقت و عوائد معاضدت ایشان به اهل اسلام و کافّۀ خلق رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 292). فوائد و عوائد آن سعی بدو و فرزندان او بازداشت. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وصیده. (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به وصیده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جمع واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جمع واژۀ مصید. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جمع واژۀ مصیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صعود است. (منتهی الارب). رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(صُ ءِ)
موضعی است. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عضاده. (ناظم الاطباء). رجوع به عضاده شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عصابه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عصابه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ / عَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
عقاید. جمع واژۀ عقیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیده شود، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). عقیده ها و چیزهایی که شخص یقین بر آنها کندو آنها را در دل خود گیرد. (ناظم الاطباء). آنچه نفس اعتقاد در آن قصد شود بدون عمل. (از تعریفات جرجانی) : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414). رجوع به عقیده شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
جمع واژۀ قصیده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصیده شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حصیده. دروده ها. درویده ها، حصائد السنه، کلامهای مکروه که موجب رسوائی شود. گفتارهای بیهوده. گفته ها که بدان زیان ببرند. (مهذب الاسماء). الناس حصائد السنتهم، مردمان دروده های زبان خویشند، یعنی گفته های آنان سبب مرگ و قتل ایشان است
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
جمع واژۀ اصیاد. حج صاد. و رجوع به اصاید شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ابن ثعلبه بن وبره البلوی صحابی. وی از کسانی است که در تحت الشجره بیعت کرد و شاهد فتح مصر بود و به سال 53 هجری قمری در برلس شهید شد. (الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صعائد
تصویر صعائد
جمع صعود، بلندی ها بالا رفتن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصائد
تصویر مصائد
جمع صید، جمع مصیده، شکار اندازی ها دام ها شکار گاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصائد
تصویر قصائد
جمع قصیده، شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوائد
تصویر عوائد
صله ها، مهربانیها، سودها و منافع، جمع عائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقائد
تصویر عقائد
جمع عقیده، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائد
تصویر صائد
شکاری، صید کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصائب
تصویر عصائب
جمع عصابه، پیجند ها دستارها گروه ها از ده تاچهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائد
تصویر عائد
بازگردنده، زیارت کننده بیمار، عیادت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
اعتقادات، باورها
دیکشنری اردو به فارسی