جدول جو
جدول جو

معنی عشاوت - جستجوی لغت در جدول جو

عشاوت
(عَ وَ)
شبکوری و ضعف بینائی. عشاوه. رجوع به عشاوه شود
لغت نامه دهخدا
عشاوت
شبکوری و ضعف بینائی
تصویری از عشاوت
تصویر عشاوت
فرهنگ لغت هوشیار
عشاوت
((عَ وَ))
تیرگی چشم، ضعف بینایی، شبکوری
تصویری از عشاوت
تصویر عشاوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عداوت
تصویر عداوت
خصومت، دشمنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشاوه
تصویر عشاوه
ضعف بینایی، تیرگی چشم، شب کوری
فرهنگ فارسی عمید
(عَ وَ)
شبکوری، یا نابینائی. (منتهی الارب). ضعف چشم در شب و روز، و گویند دیدن در روز و ندیدن در شب. (از اقرب الموارد). شبکوری، و ضعف بینایی خواه در روز باشد و یا در شب، و یا نابینائی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ وِ)
جمع واژۀ عشوزن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عشوزن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
عداوه. دشمنی: با او نهانی عداوتی داشت. (گلستان).
هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عداوت
تصویر عداوت
دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشاوه
تصویر عشاوه
شبکوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداوت
تصویر عداوت
((عَ وَ))
دشمنی، خصومت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عداوت
تصویر عداوت
دشمنی
فرهنگ واژه فارسی سره
بغض، حقد، خصومت، دشمنی، عناد، کین، کینه، مخاصمه، مخالفت
متضاد: حب
فرهنگ واژه مترادف متضاد