جدول جو
جدول جو

معنی عسری - جستجوی لغت در جدول جو

عسری
(عَ را)
تره است. (منتهی الارب). بقله ای است. (مخزن الادویه) (از اقرب الموارد). عسری ̍. و رجوع به عسری ̍ شود
لغت نامه دهخدا
عسری
تنگی، دشواری
تصویری از عسری
تصویر عسری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کسری
تصویر کسری
(پسرانه)
کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبری
تصویر عبری
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است، خطی که این زبان با آن نوشته می شود، هر یک از افراد قوم یهود، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسلی
تصویر عسلی
ویژگی آنچه به رنگ عسل یا شبیه عسل است، پارچۀ زرد رنگی که در قدیم یهودیان برای امتیاز از مسلمانان بر شانۀ لباس خود می دوختند، زردپاره، پاره زرد، جهودانه، میز کوچک چهارپایه که معمولاً کنار یا جلو مبل می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسری
تصویر اسری
اسیرها، گرفتارها، بندی ها، زندانی ها، کسانی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود، جمع واژۀ اسیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسری
تصویر پسری
مربوط به پسر، ویژگی کسی که به فرزند پسر علاقۀ بیشتری دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسری
تصویر مسری
سرایت کننده، در پزشکی مرضی که از یکی به دیگری سرایت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسکری
تصویر عسکری
لشکری، سپاهی
نوعی انگور سبز رنگ و بی دانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسرت
تصویر عسرت
تنگی، سختی، دشواری، تنگدستی، بی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسری
تصویر کسری
عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی
فرهنگ فارسی عمید
شاعری است معاصر با صاحب بن عباد. ابن فندق در تاریخ بیهق آرد: در مجلس صاحب سفرۀ طعام گسترده بود و چون حاضران خواستند از حلوا خورند، صاحب گفت: دست بتناول این دراز نباید کرد تا هر کسی از افاضل در صفت وی قطعه ای انشاء کند. هر کسی ازافاضل که حاضر بودند قطعه ای بر بدیهه انشا می کردند و اعسری خاموش، به انگشت عقد حسابی می پیوست، چون نوبت به وی رسید صاحب او را گفت بضبط چه عدد فکر صرف کرده بودی ؟ گفت بضبط اعداد خطای شاعران این مجلس. صاحب از آن تعجب کرد و اعسری خطای هر یک بیان کرد و بحجت مؤکد گردانید و انشاء کرد در صفت حلوا این قطعه:
و حامه فالوذ غذانا به امرؤ
کریم المحیا ماجد غیرصاغر
تمرمر حتی قلت صهباء بابل
و تهداء حتی قلت یاقوت تاجر
کأن نصاف اللوز فی جنباتها
قطاع من الکافور فی نار سامر.
پس صاحب رتبت او بلند گردانید، و حظی وافر یافت از عنایت صاحبی، و نجیح السعی با خراسان آمد. (تاریخ بیهق ص 161)
لغت نامه دهخدا
(قِ سَرْ را / سَ ری ی)
قعسری. شترسطبر سخت. (معجم البلدان). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام موضعی است، و در شعر علقه بن جخوان عنبری از آن یاد شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عسیر
تصویر عسیر
دشوار، سخت، مشکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسکری
تصویر عسکری
سپاهی، لشکری، (لقب امام یازدهم شیعیان امام حسن عسکری عب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسلی
تصویر عسلی
شبیه به عسل، به رنگ عسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبری
تصویر عبری
گریان زن زبان یهودی یهودی عبرانی، زبان یهود عبرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسرت
تصویر عسرت
سختی و زحمت و اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطری
تصویر عطری
معطر و دارای بوی خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصری
تصویر عصری
نودر (مد) آوامیک پسین اوارک گاه آخر روز و نزدیک شبانگاه پسین عصر
فرهنگ لغت هوشیار
در فارسی عمرایی می گویند زیوشی بهره برداری از داراک در زنده بودن بنگرید به سنی آنچه که شخصی برای دیگری قرار می دهند در مدت طول عمر خود یا طول عمر طرف نوعی حق انتفاع است به موجب عقدی از طرف مالک برای تمام مدت عمر یکی از طرفین معامله یا شخص ثالث. منسوب به عمر پیرو مذهب تسنن سنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقری
تصویر عقری
عقار بنگرید به عقار
فرهنگ لغت هوشیار
ساوی زمین ساوی ده یکی زمین ده یکی ده دهی منسوب به عشر. یا زمین عشری. زمینی بود که عشر می پرداخت مقابل زمین خراجی که خراج می پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذری
تصویر عذری
پوزشخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجری
تصویر عجری
دروغگوی، کذب، بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاری
تصویر عاری
لخت و برهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسری
تصویر پسری
حالت وچگونگی پسر بنوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسری
تصویر تسری
همه گیری فراگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسری
تصویر حسری
فروماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسری
تصویر دسری
سخت و ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسری
تصویر اسری
جمع اسیر، بردگان حرکت در شب حرکت در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعسری
تصویر قعسری
چوبک دستاس (آسیاس دستی)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به قسر جبری اجباری مقابل ارادی طبعی. یا جنبش قسری. حرکت قسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسگری
تصویر عسگری
نازا
فرهنگ واژه فارسی سره