جدول جو
جدول جو

معنی عزیزالدین - جستجوی لغت در جدول جو

عزیزالدین
(پسرانه)
گرامی در دین
تصویری از عزیزالدین
تصویر عزیزالدین
فرهنگ نامهای ایرانی
عزیزالدین
(عَ زُدْ دی)
احمد بن حامد بن محمد بن عبدالله ، مکنی به ابونصر. عم عمادکاتب اصفهانی. رجوع به احمد (ابن حامدبن...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمیدالدین
تصویر عمیدالدین
(پسرانه)
آنکه در دین تسلط دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزالدین
تصویر عزالدین
(پسرانه)
آنکه باعث عزت دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ زَ تُدْ دی)
دختر الملک قطب الدین صاحب ماردین. زنی نیکوکار و خیر بود، و از کارهای او ایجاد مدرسه ماردانیه است در دمشق بسال 610 ه. ق. که تعدادی از فقها در آنجا تدریس کرده اند. (از اعلام النساء از خطط الشام محمد کردعلی)
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زُدْ دی)
ارجمندی دین. آنکه یا آنچه سبب عزت وارجمندی دین گردد، و آن از القاب اشخاص بوده است
لغت نامه دهخدا
(عِزْ زُدْ دی)
علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم شیبانی جزری، مکنی به ابوالحسن. مورخ معروف قرن ششم و هفتم هجری. رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم...) شود
کیکاوس ثانی ابن غیاث الدین کیخسرو ثانی. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 643 تا 655 ه. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 138)
کیکاوس اول ابن کیخسرو اول. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 607 تا 616 ه. ق. در آنجا حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 138)
قلج ارسلان ثانی ابن مسعود اول. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 551 تا 584 ه. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 137)
اعظم الملک (ست گائون) بن قدرخان. از حکام بنگاله است و از سال 724 تا 740 ه. ق. در آنجا حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 276)
ارسلان شاه بن مسعود بن مودودبن زنگی بن آق سنقر، مشهور به اتابک و ملقب به الملک العادل. ششمین از اتابکان موصل. رجوع به ارسلانشاه شود
عبدالحمید بن محمد بن محمد بن حسین مداینی، مشهور به ابن ابی الحدید. شارح نهج البلاغه در قرن هفتم هجری. رجوع به ابن ابی الحدید شود
عبدالعزیز بن محمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمر و مشهور به ابن جماعه. قاضی مصر در قرن هشتم هجری. رجوع به ابن جماعه و عبدالعزیز شود
بلبن بن جلال الدین مسعود ملک جانی. از حکام بنگاله است و از سال 657 تا 659 ه. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 275)
احمد بن محمد بن عبدالرحمان شریف حسینی مصری، مکنی به ابوالعباس و ملقب به عزالدین. رجوع به احمد (ابن محمد...) شود
بلبان بن محمدالمنصور. از شاهان ارمینیه است که از سال 603 تا 604 ه. ق. حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152)
لغت نامه دهخدا
(عَزْ زا)
دهی جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از قره چای. محصول آن غلات و بنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
احمد بن حامد بن محمد بن عبدالله بن علی بن هبه الله بن اله اصفهانی معروف به عزیزالدین مستوفی عم عماد کاتب. صاحب مناصب عالیه در دولت سلجوقی و در آخر خزانه دار سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان سلجوقی. مولد او به سال 472 به اصفهان و قتل او بدست سلطان محمود مذکور526 هجری قمری بقلعۀ تکریت اتفاق افتاد
لغت نامه دهخدا
(طُ)
عزیزالدین، افضل الممالک ابوالفتوح علی بن فضل الله الطغرائی. در تتمۀ صوان الحکمه، این عنوان را در ضمن ترجمه نجیب الدین ابوبکر طبیب نیشابوری آورده و گفته است که عزیزالدین طغرائی درباره نجیب الدین طبیب گوید: کل مریض مر هذا الفاضل علی باب داره فضلاً عن معالجته، فقد فاز بالشفاء. سپس ناشر و محشی کتاب مزبور، معرفی صاحب عنوان را به لباب الالباب ج 2 ص 172 و معجم الادباء ج 5 ص 215 محول کرده است.
درلباب الالباب ج 2 ص 172 قصیده ای است از روحی ولوالجی که دو بیت زیر از آن قصیده و معلوم است که قصیده در مدیحۀ صاحب عنوان سروده شده:
بحر علوم افضل دولت، علی، کزو
دارد چو عقل گوهر فضل الله اعتزاز
طغرائیی که هست بر خلق شرق و غرب
فرمان شاه جامه و طغرای او طراز.
در معجم الادباء ج 5 ص 215 قطعۀ ذیل در ضمن ترجمه احوال ابوالحسن علی بن زید البیهقی ایراد شده و مؤلف بدین نحو آورده که: و من شعر ابی حسن البیهقی الذی اورده لنفسه فی کتاب الوشاح فی عزیزالدین ابی الفتوح علی بن فضل الله المستوفی الطغرائی، و نقلته من خطه:
شموسی فی افق الحیاه هلال
و امنی من صرف الزمان محال
و الطلب و المطلوب عز وجوده
و ارجو و تحقیق الرجاء محال
الی کم ارجی من زمانی مسره
و قد شاب من رأس الزمان قذال
وبال علی الطاوس الوان ریشه
و علم الفتی حقاً علیه وبال
و للدهر تفریق الاحبه عاده
و للجهل داءٌ فی الطباع عضال
لقد ساد بالمال المصون معاشر
و اخلاقهم للمخزیات عیال
و بینهم ذل المطامع عزه
و عندهم کسب الحرام حلال.
ناشر کتاب تتمۀ صوان الحکمه مینویسد: محتمل است ابوالفتوح همان عزیزالدین وزیر طغرل باشد که در 584 هجری قمری کشته شد، و در رسائل وطواط مکتوبی است بنام ’الاجل الامجد، مجدالملک عزیز طغرائی’ و ظاهراً مراد همین عزیزالدین علی بن فضل الله طغرائی است. (تتمۀ صوان الحکمه ص 157، 212)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن حامد بن محمد بن عبداﷲ بن علی بن محمود بن هبهاﷲ آله ملقب بعزیزالدین و مکنی به ابونصر مستوفی عم عماد کاتب اصفهانی از رجال دولت سلجوقی. تولد او در اصفهان به سال 427 هجری قمری او در آخر عمر خزانه دار سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه بود و چون دختر سنجربن ملکشاه در حبالۀسلطان محمود بود و نزد او وفات یافت سنجر خواهر و نفایسی که همراه دختر فرستاده بود از محمود مطالبه میکرد و محمود منکر بود در این هنگام از ترس اینکه احمد بن حامد صاحب ترجمه برخلاف او شهادت دهد او را دستگیر کرده از بغداد بتکریت فرستاد و در آنجا او را بقتل رسانید (525 هجری قمری). رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 64 شود. و قفطی در تاریخ الحکماء گوید: حکیم ابوالحکم عبداﷲ بن مظفر مغربی صحبت او (یعنی صاحب ترجمه را) اختیار کرد و وی او را بطبابت بیمارستانی که در عسکر سلطانی بر چهل شتر حمل میشد، منصوب کرد. رجوع به تاریخ الحکماء ص 405 و رجوع به ابونصر احمد بن حامد... شود
لغت نامه دهخدا
به دین به فرمان دین بردین. یا علی الدین کله. بر همه دین: و آن علم دین حق است که مجموع آن شناخت خداست سبحانه و تعالی به وجدانیت محض و اثبات توحید محض و اثبات توحید مطلق دور از تشبیه و و پاک از تعطیل که مختتم بشرف محل و عبودیت در مقام محمود و خلق عظیم رسول مصطفی محمدست. . و نشریف دین او علی الدین کله. توضیح ماخوذ از آیه 33 سوره 9 (توبه) هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولوکره المشرکون... (اوست که فرستاده پیامبرش را براه راست و آیین حق تا غالب گرداند آنرا بردین همه اش و اگر چه شرک آورندگان کراهت دارند)
فرهنگ لغت هوشیار