جدول جو
جدول جو

معنی عزوز - جستجوی لغت در جدول جو

عزوز
(خَج ج)
تنگ پستان شدن ناقه. (ازمنتهی الارب). ’عزوز’ گشتن ماده شتر. (از اقرب الموارد). عزاز. و رجوع به عزاز شود، قوی گردیدن. (از منتهی الارب). عزاز. رجوع به عزاز شود
لغت نامه دهخدا
عزوز
(عَ)
ناقه ای که سوراخ پستانش تنگ باشد، و نیز گوسفند. (از منتهی الارب). ماده شتر تنگ احلیل، چنانکه گویند: ما العزوز کالفتوح، یعنی ناقۀ تنگ احلیل چون ناقۀ گشاداحلیل نیست. (از اقرب الموارد). ج، عزز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- فلان عنز عزوز لها درجم، یعنی او بسیارمال و شحیح و بخیل است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزیز
تصویر عزیز
(پسرانه)
گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
صدای مگس و زنبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجوز
تصویر عجوز
پیر شدن، کهن سال شدن زن، ناتوان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجوز
تصویر عجوز
پیرزن، زن کهن سال، گنده پیر، پیرزال، پیرمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
شریف، گرامی، گران مایه، ارجمند، بزرگوار،
لقب هر یک از فرمانروایان مصر یا بزرگترین صاحب منصب دربار فرعون،
خویشاوند بسیار نزدیک، آنچه به سختی به دست می آید، کمیاب، نیرومند، قوی، در تصوف پیر،
از نام های خداوند
عزیز داشتن: گرامی داشتن، ارجمند داشتن
عزیز کردن: گرامی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(عِزْ)
موضعی است بین حرمین شریفین. (منتهی الارب). جایگاهی است بین مکه و مدینه، که ذکر آن در اخبار آمده است. و نیز ممکن است تصحیفی از ’عزور’ باشد که قبلاً ذکر شد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزوز
تصویر خزوز
جمع خز، از پارسی خزها جامه های خز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجوز
تصویر عجوز
پیره زن، زن گنده پیر و کلانسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
شریف و بزرگوار و با عزت، منیع، گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزوه
تصویر عزوه
بستگی پیوند خویشی، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزوب
تصویر عزوب
پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزاز
تصویر عزاز
جمع عزیز، گرامیان ارجمندان کمیابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنوز
تصویر عنوز
جمع عنز، بنگیرید به عنز
فرهنگ لغت هوشیار
آواز زنبور مگس و غیره در حیاط از زور گرما جز ناله زنجره ها و زوز زنبورهای درشت و ترس آور که عصبانی شده بودند نه صدائی بود و نه آمد و رفتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
((عَ))
گرامی، محبوب، ارجمند، بزرگوار، کمیاب، نادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
گرامی، نازنین، گرانمایه، مهربان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
Adored, Dear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
Buzzing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
adoré, cher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
bourdonnement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
zumbido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
verehrt, lieb
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
brzęczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
улюблений , дорогий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
жужжащий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
ukochany, drogi
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
жужмливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
zoemend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
adorado, querido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
summend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
adorado, querido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وزوز
تصویر وزوز
zumbido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عزیز
تصویر عزیز
обожаемый , дорогой
دیکشنری فارسی به روسی