بمعنی عزه (ع زه / ع زه ) است. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عزه و عزهات شود، زن پیر که دلش به طفلی راغب و مایل باشد. (منتهی الارب). زن سالخورده و مسن که نفس او به صبا و کودکی متمایل باشد. (از اقرب الموارد)
بمعنی عزه (ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ) است. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عزه و عزهات شود، زن پیر که دلش به طفلی راغب و مایل باشد. (منتهی الارب). زن سالخورده و مسن که نفس او به صبا و کودکی متمایل باشد. (از اقرب الموارد)
سست و ناتوان در آرامش با زنان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). عزهاه. عزه (ع زه / ع زه ) . رجوع به عزه شود
سست و ناتوان در آرامش با زنان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). عِزهاه. عزه (ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ) . رجوع به عزه شود