عزاه. عزهون. جمع واژۀ عزه (ع / ع ز) و عزهی (ع ها / ع هی ی) و عزهاء و عزهاه و عنزهو و عنزهوه و عنزهانی. (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از لغات فوق شود
عزاه. عِزهون. جَمعِ واژۀ عزه (ع ِ / ع َ زِ) و عزهی (ع ِ ها / ع ِ هی ی) و عزهاء و عزهاه و عِنزهو و عِنزَهوه و عُنْزُهانی. (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از لغات فوق شود
ابوالعباس احمد ابن عمر عزازی، منسوب به عزاز حلب. وی محدث بود و از ابوالحسن علی بن احمد بن مرزبان روایت کرده است. (از معجم البلدان). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
ابوالعباس احمد ابن عمر عزازی، منسوب به عزاز حلب. وی محدث بود و از ابوالحسن علی بن احمد بن مرزبان روایت کرده است. (از معجم البلدان). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
اسم فاعل از زها یزهو، زهواً، روی و هر چیز زیبا و درخشان، (اقرب الموارد)، زاهر، بهی، مقابل کدرو تیره، (القاموس العصری، عربی - انگلیسی)، آنچه میدرخشد و چشم را از دیدن آن خوش می آید، خرمابن که میوۀ آن رنگ گرفته باشد، شتری که حمض و شوره گیاه را چرا نکند، (ناظم الاطباء)
اسم فاعل از زها یزهو، زهواً، روی و هر چیز زیبا و درخشان، (اقرب الموارد)، زاهر، بهی، مقابل کدرو تیره، (القاموس العصری، عربی - انگلیسی)، آنچه میدرخشد و چشم را از دیدن آن خوش می آید، خرمابن که میوۀ آن رنگ گرفته باشد، شتری که حمض و شوره گیاه را چرا نکند، (ناظم الاطباء)
علی بن اسحاق بن خلف مکنی به ابوالقاسم شاعر مشهور بغداد است و بر طبق گفتۀ یاقوت از زاه نیشابور است ابن خلکان آرد: وی قصیده های نیکو و نمکین میسرود، خطیب در تاریخ بغداد وی را یاد کند و گوید: او تشبیه و دیگر صنایع شعری را نیکومیدانسته و گمان میکنم شعر اندک میگفته، وی افزوده است که: پنبه فروش بود و دکانی در قطیعهالرّبیع داشت، عمیدالدوله ابوسعید بن عبدالرحیم در طبقات الشعراء گوید: زاهی در صفر 318 متولد شد و در جمادی الاخر، 352 در بغداد درگذشت، اشعار وی در 4 جزء موجود است و بیشتر آن، درباره اهل بیت (پیغمبر) است و در مدح سیف الدوله وزیر و مهلبی و دیگر رؤسای عصر خویش و نیز در فنون مختلف، شعر گفته است، از بهترین اشعار او است: و بیض بالحاظ العیون کانما هززن سیوفاً واستللن خناجرا تصدین لی یوماً بمنعرج اللوی فغادرن قلبی بالتصبر غادرا سفرن بدوراً و انتفین اهله و مسن غصونا و التفتن جآذرا، و نیز از اوست: صدودک فی الهوی هتک استتاری و عاوننی البکاء علی اشتهاری و کم ابصرت من حسن و لکن علیک لشفوتی وقع اختیاری، (از دائره المعارف بستانی) محمد بن اسحاق بن شیرویۀ زاهد منسوب به زاه نیشابور است، وی از ابوالعباس بن منصور و امثال او استماع حدیث کرد و در 17ربیعالاخر 338 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)
علی بن اسحاق بن خلف مکنی به ابوالقاسم شاعر مشهور بغداد است و بر طبق گفتۀ یاقوت از زاه نیشابور است ابن خلکان آرد: وی قصیده های نیکو و نمکین میسرود، خطیب در تاریخ بغداد وی را یاد کند و گوید: او تشبیه و دیگر صنایع شعری را نیکومیدانسته و گمان میکنم شعر اندک میگفته، وی افزوده است که: پنبه فروش بود و دکانی در قطیعهالرّبیع داشت، عمیدالدوله ابوسعید بن عبدالرحیم در طبقات الشعراء گوید: زاهی در صفر 318 متولد شد و در جمادی الاخر، 352 در بغداد درگذشت، اشعار وی در 4 جزء موجود است و بیشتر آن، درباره اهل بیت (پیغمبر) است و در مدح سیف الدوله وزیر و مهلبی و دیگر رؤسای عصر خویش و نیز در فنون مختلف، شعر گفته است، از بهترین اشعار او است: و بیض بالحاظ العیون کانما هززن سیوفاً واستللن خناجرا تصدین لی یوماً بمنعرج اللوی فغادرن قلبی بالتصبر غادرا سفرن بدوراً و انتفین اهله و مسن غصونا و التفتن جآذرا، و نیز از اوست: صدودک فی الهوی هتک استتاری و عاوننی البکاء علی اشتهاری و کم ابصرت من حسن و لکن علیک لشفوتی وقع اختیاری، (از دائره المعارف بستانی) محمد بن اسحاق بن شیرویۀ زاهد منسوب به زاه نیشابور است، وی از ابوالعباس بن منصور و امثال او استماع حدیث کرد و در 17ربیعالاخر 338 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)