جدول جو
جدول جو

معنی عزائر - جستجوی لغت در جدول جو

عزائر
(عَ ءِ)
بصیغۀ جمع، مانند عزیر است. (از منتهی الارب). رجوع به عزیر شود، کمتر از عضاه و بالاتر از دق ّ. (از اقرب الموارد) ، عودها، بقایای درخت، و آن را واحد نباشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عزائر
جمع عزیر، گرامیان
تصویری از عزائر
تصویر عزائر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زائر
تصویر زائر
کسی که به زیارت مکان های مقدس می رود، زیارت کننده، دیدار کننده
فرهنگ فارسی عمید
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عبور. رجوع به عبور شود. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عماره. رجوع به عمارت شود، جمع واژۀ عماره. رجوع به عمارت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
گروه ملخ از هر گونه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
ذوال عشائر، نام جایگاهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
عشایر. جمع واژۀ عشیره. (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد). قبایل و خویشان. (غیاث اللغات). خویشان و نزدیکان، و طوایف و قبیله های صحرانشین. (ناظم الاطباء). رجوع به عشیره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جزائر
تصویر جزائر
جمع جزیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشائر
تصویر عشائر
قبایل و خویشان، طوایف و نزدیکان
فرهنگ لغت هوشیار
دعاهائی که بر بیماران بخوانند جهت شفا یافتن آنها، (سوره عزائم: سوره هایی که سجده واجبه دارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزا ئر
تصویر عزا ئر
تک ندارد چوب ها مانده درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمائر
تصویر عمائر
جمع عماره، ساختمان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائر
تصویر زائر
زن زیارت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائر
تصویر عائر
درد چشم، خاشاک چشم، گشت زننده، پی سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
بازدیدکننده، زائر
دیکشنری اردو به فارسی