منسوب به عرین بن ابی جابر بن زهیر بن جناب بن هبل بن عبدالله بن کنانه بن بکر بن عوف بن عذره، که بطنی است از قضاعه، از عذره، منسوب به عرین بن ثعلبه بن یربوع، که بطنی است از تمیم. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
منسوب به عرین بن ابی جابر بن زهیر بن جناب بن هبل بن عبدالله بن کنانه بن بکر بن عوف بن عذره، که بطنی است از قضاعه، از عذره، منسوب به عرین بن ثعلبه بن یربوع، که بطنی است از تمیم. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
بیشه و درختستان که جای شیر و کفتار و گرگ و مار باشد. (منتهی الارب). مأوای اسد و کفتار و گرگ و مار که در آن الفت کنند. گویند: لیث عرینه و لیث غابه. (از اقرب الموارد). عرین. رجوع به عرین شود. ج، عرائن. (از اقرب الموارد)
بیشه و درختستان که جای شیر و کفتار و گرگ و مار باشد. (منتهی الارب). مأوای اسد و کفتار و گرگ و مار که در آن الفت کنند. گویند: لیث عرینه و لیث غابه. (از اقرب الموارد). عَرین. رجوع به عرین شود. ج، عَرائن. (از اقرب الموارد)
منسوب به عین. رجوع به عین شود، اصیل و خالص و ناب و صاف و صالح. (آنندراج). اصلی و حقیقی و خالص، هر چیز که تعلق به ذات و عین گیرد. (ناظم الاطباء). در مقابل ذهنی. - واجب عینی، چیزی که بر همه افراد مردم ارتکاب آن فرض و واجب بود و هرگز از آنها ساقط نشود (مانند نماز و روزه و حج، که اگر دیگری بدان قیام کند از شخص ساقط نشود). برخلاف واجب کفائی که چون یک نفر مرتکب آن شود از دیگران ساقط شود (مانند نماز میت). (از ناظم الاطباء). رجوع به واجب و واجب عینی و واجب کفائی شود. - وجوب عینی، واجب عینی بودن. مقابل وجوب کفائی. رجوع به واجب عینی شود. - وجود عینی، وجود خارجی و ظاهری. در مقابل وجود ذهنی. رجوع به وجود شود
منسوب به عین. رجوع به عین شود، اصیل و خالص و ناب و صاف و صالح. (آنندراج). اصلی و حقیقی و خالص، هر چیز که تعلق به ذات و عین گیرد. (ناظم الاطباء). در مقابل ذهنی. - واجب عینی، چیزی که بر همه افراد مردم ارتکاب آن فرض و واجب بود و هرگز از آنها ساقط نشود (مانند نماز و روزه و حج، که اگر دیگری بدان قیام کند از شخص ساقط نشود). برخلاف واجب کفائی که چون یک نفر مرتکب آن شود از دیگران ساقط شود (مانند نماز میت). (از ناظم الاطباء). رجوع به واجب و واجب عینی و واجب کفائی شود. - وجوب عینی، واجب عینی بودن. مقابل وجوب کفائی. رجوع به واجب عینی شود. - وجود عینی، وجود خارجی و ظاهری. در مقابل وجود ذهنی. رجوع به وجود شود
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در نه هزارگزی شمال خاوری شاه آبادو چهارهزارگزی باختر شوسۀ شاه آباد به کرمانشاه. کوهستانی. سردسیر. دارای 485 تن سکنه. شیعه کردی و فارسی زبان. آب آن از چاه و چشمه. محصول آن غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و اکثر در زمستان به ناحیۀ گرمسیر سرپل ذهاب میروند. این ده را لرینی دستکی نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در نه هزارگزی شمال خاوری شاه آبادو چهارهزارگزی باختر شوسۀ شاه آباد به کرمانشاه. کوهستانی. سردسیر. دارای 485 تن سکنه. شیعه کردی و فارسی زبان. آب آن از چاه و چشمه. محصول آن غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و اکثر در زمستان به ناحیۀ گرمسیر سرپل ذهاب میروند. این ده را لرینی دستکی نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
سرکشی. و گویند هو یمشی العرضنی، یعنی در رفتار آن سرکشی و اعتراض است از نشاط. (منتهی الارب) (آنندراج). سرکشی در راه رفتن از چابکی. (ازاقرب الموارد) ، نظر الیه عرضنی، یعنی نگریست بدنبال چشم. (منتهی الارب). و در تصغیر آن عریضن گویند با اثبات نون چون ملحق است، و به حذف یاء چون غیرملحق است. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
سرکشی. و گویند هو یمشی العرضنی، یعنی در رفتار آن سرکشی و اعتراض است از نشاط. (منتهی الارب) (آنندراج). سرکشی در راه رفتن از چابکی. (ازاقرب الموارد) ، نظر الیه عرضنی، یعنی نگریست بدنبال چشم. (منتهی الارب). و در تصغیر آن عُرَیِضن گویند با اثبات نون چون ملحق است، و به حذف یاء چون غیرملحق است. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
برهنگی و بی پوشاکی. (ناظم الاطباء). لختی و برهنگی. (فرهنگ فارسی معین). تجرد: عریان همه خلق و از بسی سختی کس را نبود خبر ز عریانی. ناصرخسرو. احرام که گیری چو قدح گیر که دارد عریانی بیرون و درون لعل قبائی. خاقانی
برهنگی و بی پوشاکی. (ناظم الاطباء). لختی و برهنگی. (فرهنگ فارسی معین). تجرد: عریان همه خلق و از بسی سختی کس را نبود خبر ز عریانی. ناصرخسرو. احرام که گیری چو قدح گیر که دارد عریانی بیرون و درون لعل قبائی. خاقانی
احمد بن ابراهیم بن فتح عریشی، مکنی به ابوالعباس. شاعر و فقیه و محدث بود، و نسبت وی به شهر عریش مصر است. پسرش ابوالفضل شعیب بن احمد و نوه اش ابواسحاق ابراهیم بن شعیب از او روایت حدیث کرده اند. (از معجم البلدان). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
احمد بن ابراهیم بن فتح عریشی، مکنی به ابوالعباس. شاعر و فقیه و محدث بود، و نسبت وی به شهر عریش مصر است. پسرش ابوالفضل شعیب بن احمد و نوه اش ابواسحاق ابراهیم بن شعیب از او روایت حدیث کرده اند. (از معجم البلدان). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
هیکل ارینی، ابن ابی اصیبعه در ذیل ترجمه جالینوس از قول او نقل کند: ففی هذا الزمان جمعت کل ما جمعته من المعلمین و ماکنت استنبطته و فحصت عن اشیاء کثیره و وضعت کتباً کثیره لأروض بها نفسی فی معان کثیره من الطب والفلسفه احترق اکثرها فی هیکل ارینی و معنی ارینی السلامه. (عیون الانباء ج 1 ص 74)
هیکل ارینی، ابن ابی اصیبعه در ذیل ترجمه جالینوس از قول او نقل کند: ففی هذا الزمان جمعت کل ما جمعته من المعلمین و ماکنت استنبطته و فحصت عن اشیاء کثیره و وضعت کتباً کثیره لأروض بها نفسی فی معان کثیره من الطب والفلسفه احترق اکثرها فی هیکل ارینی و معنی ارینی السلامه. (عیون الانباء ج 1 ص 74)
عثمان بن عبدالله بن حکیم بن قرین. از فقیهان است. مادرش سکینه دختر حسین بن علی است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). ابن اثیر گوید: مؤلف انساب عثمان و موسی بن جعفر بن قرین را دو تن دانسته درحالی که چنین نیست و قرین لقب عثمان بن عبدالله اول است و او جد موسی بن جعفر و نسب او چنین است: موسی بن جعفر بن عثمان، ملقب به قرین. (اللباب). رجوع به قرینی (موسی...) شود موسی بن جعفر بن قرین عثمانی. از محدثان و از مردم بغداد است. وی از ربیع بن سلیمان و بکاربن قتیبه و جز ایشان روایت کند و از او دارقطنی روایت دارد. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قرینی (عثمان...) شود
عثمان بن عبدالله بن حکیم بن قرین. از فقیهان است. مادرش سکینه دختر حسین بن علی است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). ابن اثیر گوید: مؤلف انساب عثمان و موسی بن جعفر بن قرین را دو تن دانسته درحالی که چنین نیست و قرین لقب عثمان بن عبدالله اول است و او جد موسی بن جعفر و نسب او چنین است: موسی بن جعفر بن عثمان، ملقب به قرین. (اللباب). رجوع به قرینی (موسی...) شود موسی بن جعفر بن قرین عثمانی. از محدثان و از مردم بغداد است. وی از ربیع بن سلیمان و بکاربن قتیبه و جز ایشان روایت کند و از او دارقطنی روایت دارد. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قرینی (عثمان...) شود
نام وی محمود بن احمد بن موسی بن احمد، مکنی به ابومحمد و ملقب به بدرالدین است. وی مورخ و محدث و اصل او از حلب بود. بسال 762 هجری قمری در عینتاب متولد شد و مدتی در حلب و مصر و دمشق و قدس بسر برد. در قاهره از خواص الملک المؤید شد. و در اواخر عمر از وظایف دیوانی و دولتی دست کشید و به تدریس و تصنیف پرداخت و بسال 855 هجری قمری در قاهره درگذشت. او را کتابهای بسیاری در حدیث و فقه و تاریخ میباشد که از آن جمله است: عمدهالقاری فی شرح البخاری (در یازده جلد) ، العلم الهیب فی شرح الکلم الطیب، تاریخ البدر فی اوصاف اهل العصر، تاریخ الاکاسرهبه زبان ترکی. (از الاعلام زرکلی از التبر المسبوک و الضوء اللامع و شذرات الذهب و آداب اللغه العربیه)
نام وی محمود بن احمد بن موسی بن احمد، مکنی به ابومحمد و ملقب به بدرالدین است. وی مورخ و محدث و اصل او از حلب بود. بسال 762 هجری قمری در عینتاب متولد شد و مدتی در حلب و مصر و دمشق و قدس بسر برد. در قاهره از خواص الملک المؤید شد. و در اواخر عمر از وظایف دیوانی و دولتی دست کشید و به تدریس و تصنیف پرداخت و بسال 855 هجری قمری در قاهره درگذشت. او را کتابهای بسیاری در حدیث و فقه و تاریخ میباشد که از آن جمله است: عمدهالقاری فی شرح البخاری (در یازده جلد) ، العلم الهیب فی شرح الکلم الطیب، تاریخ البدر فی اوصاف اهل العصر، تاریخ الاکاسرهبه زبان ترکی. (از الاعلام زرکلی از التبر المسبوک و الضوء اللامع و شذرات الذهب و آداب اللغه العربیه)
قرین بن سهل بن قرین. از محدثان است. وی از پدرش سهل روایت کند و پدرش از ابن ابی ذئب. (اللباب فی تهذیب الانساب). و محمد بن غالب از قرین بن سهل روایت دارد. (انساب سمعانی)
قرین بن سهل بن قرین. از محدثان است. وی از پدرش سهل روایت کند و پدرش از ابن ابی ذئب. (اللباب فی تهذیب الانساب). و محمد بن غالب از قرین بن سهل روایت دارد. (انساب سمعانی)
منصور بن محمد بن علی بن قرینه بن سوید دهقان، مکنی به ابوطلحه. از مردم بزده و از محدثان است. وی ازمحمد بن اسماعیل بخاری کتاب جامع صحیح را روایت کند. او از ثقات روات بوده و به سال 329 هجری قمری وفات یافته است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
منصور بن محمد بن علی بن قرینه بن سوید دهقان، مکنی به ابوطلحه. از مردم بزده و از محدثان است. وی ازمحمد بن اسماعیل بخاری کتاب جامع صحیح را روایت کند. او از ثقات روات بوده و به سال 329 هجری قمری وفات یافته است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.