جدول جو
جدول جو

معنی عریضجات - جستجوی لغت در جدول جو

عریضجات
(عَ ضَ / ضِ)
مرکّب از: عریضه + جات هندی، بمعنی قوم. (از یادداشت مرحوم دهخدا)، جمع غیرفصیح عریضه است درتداول فارسی زبانان، به معنی نوشته های کوچکتران به بزرگتران. (از فرهنگ فارسی معین)، عریضه ها. عرایض. درخواستها و مستدعیات: هرچه عرایض است که فقطبه ملاحظۀ مخصوص است در حضور ضبط میشود. سایر عرایض را عضدالملک به دفتر خانه عریضجات خواهد برد. (دستخط ناصرالدین شاه به عضدالملک از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
عریضجات
رمن ساختگی از عریضه خواستنامه ها
تصویری از عریضجات
تصویر عریضجات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
موضعی است. (منتهی الارب). نام وادیی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
نیمروز. (منتهی الارب). هاجره و نیمروز مخصوصاً در شدت گرما. (از اقرب الموارد) ، بر آب آمدن شتران روزی در نیمروز و روزی در پگاه. (منتهی الارب). وارد شدن شتران بر آب یک روز در نیمروز و یک روز مابین نماز فجر و طلوع آفتاب. (از اقرب الموارد) ، در هر روز یک بار خوردن. (منتهی الارب). غذا خوردن انسان هر روز یک بار: هو یأکل العریجاء، روزی یک بار میخورد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
معرفهً، موضعی است. (منتهی الارب). جایگاهی است، و ’ال’ بر آن داخل نگردد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ)
جمع واژۀ عرضنه. (ناظم الاطباء). رجوع به عرضنه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعریضات
تصویر تعریضات
جمع تعریض
فرهنگ لغت هوشیار