جدول جو
جدول جو

معنی عریرا - جستجوی لغت در جدول جو

عریرا
نانخواه است، و عوشه را نیز نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سریرا
تصویر سریرا
(دخترانه)
زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریرا
تصویر ریرا
(دخترانه)
در گویش مازندران بیدار باش، به هوش باش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عشیرا
تصویر عشیرا
عشیران، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
به لغت سریانی خرقه را گویند و به عربی بقله المبارکه و بقله الحمقا خوانند. (برهان) (آنندراج). بقلۀمبارکه. (تحفۀ حکیم مؤمن). مأخوذ از سریانی. خرفه. (ناظم الاطباء). و رجوع به لکلرک ج 2 ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نام گلی است که آن را بستان افروز وتاج خروس خوانند. (برهان) (فهرست مخزن الادویه) ، بنات وردان. (فهرست مخزن الادویه) ، بادروج. (الفاظ الادویه) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مسافر و بیگانه قوم. (منتهی الارب). غریب در قوم، غریب در حدیث. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
گرد آمدن.
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
ریزان شدن اشک. (مصادر زوزنی) ، سخت خشم گرفتن. (آنندراج) : اعطبه غیره، سخت خشم گرفت بر وی. (منتهی الارب). اعطب علیه، سخت خشم گرفت بر آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
آماده گردیدن بدی را: اعرورف اعریرافاً، آماده گردید بدی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهیای بدی شدن. (از اقرب الموارد) ، آنچه بخشیده باشند. دهش. بخشش. این کلمه مستحدث و درادارات معمول و غیرفصیح است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ نِ تَ)
تنها رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بتنهایی سیر کردن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از زریرا
تصویر زریرا
خرفه بقله المبارکه بقله المحقا
فرهنگ لغت هوشیار
شعبه پنجم از شعب بیست و چهار گانه موسیقی که قدما آن را جزو حسینی می دانستند ولی حسین امروزه از قطعات نوا است شعبه ای از بوسلیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریر
تصویر عریر
راهی (مسافر)، پرت پرت از سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعریراق
تصویر اعریراق
اشک ریزان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نامی برای زنان، تغییریافته ی لیلا
فرهنگ گویش مازندرانی