جدول جو
جدول جو

معنی عروسکی - جستجوی لغت در جدول جو

عروسکی
دميّةً
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به عربی
عروسکی
Dollish
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
عروسکی
de poupée
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
عروسکی
人形のような
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
عروسکی
poppenachtig
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به هلندی
عروسکی
puppenhaft
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به آلمانی
عروسکی
ляльковий
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
عروسکی
lalkowy
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به لهستانی
عروسکی
de boneca
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
عروسکی
de muñeca
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
عروسکی
da bambola
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
عروسکی
गुड़िया जैसा
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به هندی
عروسکی
bebek gibi
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
عروسکی
seperti boneka
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
عروسکی
인형 같은
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به کره ای
عروسکی
בובותי
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به عبری
عروسکی
玩偶似的
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به چینی
عروسکی
گڑیا جیسا
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به اردو
عروسکی
পুতুলের মতো
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به بنگالی
عروسکی
คล้ายตุ๊กตา
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به تایلندی
عروسکی
кукольный
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به روسی
عروسکی
wa dolli
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بروسکه
تصویر بروسکه
(پسرانه)
برق ناشی از ابر یا هر چیز دیگر، تلگراف (نگارش کردی: بروسکه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عروسک
تصویر عروسک
نوعی اسباب بازی کوچک به شکل انسان یا حیوان، کنایه از زیبا، جذاب و ظریف، کنایه از ویژگی فرد بی اراده که مطیع دیگران است، نوعی منجنیق کوچک برای پرتاب کردن سنگ یا آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، بیوگانی، طوی، طو، عرس، زلّه، پیوگانی
فرهنگ فارسی عمید
(عَ سَ)
تصغیر عروس. (برهان). عروس کوچک. عروس خرد. رجوع به عروس شود، لعبتی که دخترکان سازند. (برهان). لعبت که دختران به آن بازی کنند. (غیاث اللغات). لعبت را گویند که دختران بدان بازی کنند، و آن را بفارسی لهفت خوانند. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). لعبتی که کودکان (مخصوصاً دخترکان) بدان بازی کنند. (فرهنگ فارسی معین). لعبت. دمیه. ملعبه. آدمک. بازیچه. آنچه از پارچه یا موم یا پلاستیک و دیگر چیزها بشکل دخترکان زیبا سازند برای بازیچه. تندیسهای خرد از پارچه و غیره برای بازی کودکان مادینه: حالت قشنگی که بخودش گرفته بود بیشتر او را شبیه یک آدم مصنوعی یا یک عروسک کرده بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 13).
- عروسک پس پرده، اسم فارسی حب کاکنج است. (تحفۀ حکیم مؤمن). اسم فارسی عامۀ فرس، کاکنج است. (مخزن الادویه). عروس پشت پرده. عروس درپرده. عروسک پشت پرده. رجوع به کاکنج شود.
- عروسک پشت پرده، کاکنج، که نوعی گیاه است. عروس پس پرده. عروس پشت پرده. عروس درپرده. عروسک پس پرده. رجوع به کاکنج شود.
- عروسک پهلوان کچل بودن، بی عرضه بودن. ازخود اراده و فکر نداشتن: وزیران دورۀ استبداد حکم عروسک های پهلوان کچل را داشتند و نمی توانستند از خوددارای فکر و اراده ای باشند. (فرهنگ عوام).
- عروسک خیمه شب بازی، عروسکی که در خیمه شب بازی بکار رود و با سیم یا نخی آنها را به حرکت درآرند و یک تن از داخل خیمه بزبان آنها سخن میگوید. رجوع به خیمه شب بازی شود.
- ، کنایه از شخص بی اراده که آلت دست دیگران شود.
- عروسک درپرده، کاکنج، که گیاهی است. عروسک پس پرده. عروسک پشت پرده. عروس پس پرده. عروس پشت پرده. عروس درپرده. رجوع به کاکنج شود.
، دختر نابالغ که او را به شوهر دهند. (برهان) ، منجنیق کوچک را گویند، و آن آلتی باشد که در قلعه ها سازند و بدان سنگ و آتش و خاکستر به جانب دشمن اندازند. (برهان). منجنیق کوچک، و آن از آلات جنگ قلعه گیری است. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، نام پرنده ای است که شبها بیدار باشد و بانگ کند. (برهان) ، اسم فارسی طینوس است. (مخزن الادویه). اسم فارسی طنبوث است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، کرم شب تاب. (برهان). حباحب است که بفارسی کرم شب تاب نامند. (مخزن الادویه). ذروح. (از دهار). کاغنه. (از زمخشری). ذرجدح. (از دهار). واحد ذراریح که جمع ذرّوح است. گوژخار. باغوجه. مگسک. واغنه. رجوع به ذروح شود، بوم ماده را گویند، و آن پرنده ای است منحوس. (برهان) ، رنگ لعلی. (برهان) ، میوه ای است از اقسام زردآلو. (آنندراج) (از غیاث اللغات) :
وصف زردآلو ار کنم بنیاد
سازم اول ازو عروسک شاد.
شرف الدین علی یزدی (در صفت فواکه، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
احمد بن موسی بن داود عروسی، ملقب به شهاب الدین. از فضلای مصر بود و در منیه عروس، از توابع منوفیۀ مصر متولد شد و به سال 1208 ه. ق. درگذشت. او راست: حاشیه علی الملوی علی السمرقندیه، و شرح علی نظم التنویر فی اسقاط التدبیر. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
تصغیر عروس، عروس کوچک، نوعی اسباب بازی کودکان اروسک: میوه ای است ازخانواده زرد آلو، بالابرک (منجنیق کوچک)، دغد دغدک (لعبت)، بغلک گرهی که زیربغل به هم رسد، گیشه (گویش گیلکی) بازیچه دخترکان منجنیقی کوچک که در آن رادر زمان جنگ به کار می بردند و بدان از قلعه آتش و خاکستر به جانب دشمن می انداختند، لعبتی که کودکان (مخصوصا دخترکان) بدان بازی کنند. یا عروسک پای نقاره. کسی که بامر و اشاره اشخاص دیگر کار می کند
فرهنگ لغت هوشیار
اروسی جشن زناشویی دامادی زنی ویوتکان بیو سور پیوگانی همسری دختر یا زنی با مردی بیوگانی، جشنی که به هنگام ازدواج بر پا کنند. یا عروسی قریش. مجلس تعزیه ای زنانه که هنوز مراسم آن در میان زنان تهران و برخی از شهرستان ها متداول است و در آن عروسی دختری از قبیله قریش و عروسی فاطمه دختر رسول ص را تجسم دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروسک
تصویر عروسک
((عَ سَ))
بازیچه ای به شکل انسان (یا حیوان) جهت سرگرمی و بازی کودکان، مجازاً، دختر یا زنی زیبا و بسیار ظریف، گردانی نمایش های عروسکی که در آن عروسک ها را به وسیله نخ هایی به حرکت درمی آورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
((عَ))
جشنی که به هنگام ازدواج برپا کنند، همسری دختر یا زنی با مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
اروسی
فرهنگ واژه فارسی سره
بازیچه، لعبت، ملعبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ازدواج، بیوگانی، زفاف، زناشویی، مزاوجت، مناکحت، مواصلت، نکاح، وصلت
متضاد: عزا، طلاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعبیر خواب عروسی به تعبیر معبرین اسلامی و کهن در خواب به هیج وجه مناسب نبوده و در برخی مواقع می تواند نشانه ای از مرگ بیننده خواب را به همراه داشته باشد. البته معبرین غربی به دلیل تفاوت در دیدگاه ها و سمبل ها در مراسم عروسی تعابیری متفاوت با معبرین اسلامی بیان می کنند.
تعبیر خواب عروس
ابن سیرین گوید: اگر درخواب بیند که عروسی خواست اما او را ندید و نامش ندانست، دلیل که زود بمیرد. اگر بیند که عروس به خانه آورد و با وی بخفت، دلیل بزرگی بود.
ابراهیم کرمانی گوید: اگر درخواب عروسی را با چنگ و نای بیند، دلیل مصیبت است.
جابرمغربی گوید: اگر زنی بیند که عروس شده او را پیش شوهر می بردند، دلیل است که آخر او باشد.
تعبیر خواب عروس شدن دختر
آنلی بیتون:
اگر دختری خواب ببیند عروس شده است، نشانه آن است که بزودی ارثی به او می رسد.
اگر دختری خواب ببیند از آراستن عروسی خشنود است، دلالت بر آن دارد که آرزوهای او برآورده خواهد شد.
اگر دختری خواب ببیند عروس شده است و غمگین و ناراحت است، علامت آن است که انتظارات او برآورده نخواهد شد.
تعبیر خواب بوسیدن عروس
آنلی بیتون می گوید:
اگر در خواب عروسی را ببوسید، علامت آن است که با دوستان خود آشتی می کنید.
اگر در خواب عروس، دیگران را ببوسد، علامت آن است که دوستانی فراوان خواهید یافت.
اگر در خواب عروسی شما را ببوسد، علامت آن است که نامزد شما ثروت کلانی به ارث خواهد برد.
اگر در خواب عروسی نگران و ناراحت را ببوسید، نشانه آن است که از موفقیت خود و دوستانتان خوشنود می شوید.
تعبیر خواب عروسی
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: دیدن عروسی در خواب ها به هیچ وجه خوب نیست. تمام معبران عروسی را عزا دانسته اند و عروس را بلا و فتنه و آفت و مصیبت. تنها یک مورد بد نیست که عروس را به نام و مشخصات بشناسید تازه در این مورد هم تردید فراوان وجود دارد و شرایطی است که توضیح آن وقت می گیرد و بیشتر ایجاد تردید می کند. اگر کسی در خواب ببیند که داماد شده و نداند عروس کیست و چه نامیده می شود به هیچ وجه خوب نیست چون معبران نوشته اند پایان عمر چنین کسی نزدیک است. زن نیز اگر چنین خوابی ببیند و نداند داماد کیست و چه کسی شوهر کرده حکم همین است.
آنلی بیتون می گوید: اگر خواب ببینید در جشن عروسی شرکت کرده اید، علامت آن است که به زودی در موقعیتی مطلوب قرار خواهید گرفت، و نومیدی و تلخی های زندگی از شما فاصله خواهند گرفت.
تعبیر خواب ازدواج کردن
آنلی بیتون:
اگر دختری خواب ببیند باید پنهان از چشم دیگران با مردی عروسی کند، علامت آن است که به وقایعی تلخ مواجه خواهد گشت.
اگر دختری خواب ببیند با مردی ثروتمند ازدواج می کند، علامت آن است که مقامی برتر از مقام اطرافیان خود به دست می آورد و به آرزوها و خواسته های خود دست می یابد.
اگر دختری خواب ببیند نامزدش با زن دیگری ازدواج می کند، علامت آن است که نامزد او صادقانه به قول های خود عمل خواهد کرد.
اگر دختری خواب ببیند عروس شده است و با نامزد خود وجه اشتراکی ندارد، نشانه آن است که حوادثی نامطلوب، خوشی های او را پایمال می کند.
اگر کسی خواب ببیند با دیگری پیمان ازدواج می بندد، نشانه غم انگیزی است زیرا تنها یک معجزه می تواند او را از مرگ نجات بدهد.
اگر دختری خواب ببیند در جشن ازدواج خود کسی را با لباس عزا می بیند، علامت آن است که زندگی زناشویی او همواره با دعوا و ناراحتی همراه خواهد بود
فرهنگ جامع تعبیر خواب