جدول جو
جدول جو

معنی عرموی - جستجوی لغت در جدول جو

عرموی
دزی در فرهنگ آرد که باید نام نوعی پارچه باشد، و گوید ریشه آن معلوم نشده است و شاهد ذیل را نیز نقل کرده: و علی رأسها معجر عرموی مسبل علی وجهها
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارموی
تصویر ارموی
مربوط به ارومیه، از مردم ارومیه، ارومیه ای
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پرمو. اشعر. آنکه یا آنچه موی بسیار دارد. مقابل کم موی:
دو چشمش کبود و دو رخسار زرد
تنی خشک و پرموی و لب لاجورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اُمَ وی ی)
منسوب به ارمیه از بلاد آذربایجان و جماعتی از علماء بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی). اهل ارمیه. از ارمیه
لغت نامه دهخدا
(اُ مَ وی ی)
او راست کتابی در غریب الحدیث و آن تتمۀ کتاب ابن الجوزیست. (کشف الظنون)
ابن حامد. یکی از ائمۀ لغت عربست
لغت نامه دهخدا
(اُ مَ وی ی)
رجوع به نعیم بن مسافر... شود، ثابت ماندن و لازم گرفتن جای. (منتهی الارب). از اضداد است. (اقرب الموارد) ، ترنجیدن. منقبض گردیدن، حرکت کردن: ضربه فماارمازّ، ای فماتحرک. (اقرب الموارد) ، جنبیدن لشکر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ ری)
عثمان بن سعید اسدی. ملقب به سمان یا زیات، مکنی به ابوعمرو و مشهور به عمروی است. نسب او به قبیلۀ بنی عمرو بن حریث و یا بنی عمرو بن عامر بن ربیعه میرسید. و از آن جهت او را سمان یا زیات میگفتند که وی برای کتمان امر سفارت و وکالت خود که از ولی عصر (ع) داشته است تجارت زیت و روغن میکرد. وی شخصی امین و عادل و طاهر و عفیف و از اولین نواب خاصۀ اربعۀ ولی عصر (ع) بوده است و سال وفات او را در حدود 257 ه. ق. نوشته اند. رجوع به ریحانهالادب ج 3 ص 133 شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
تلفظ عامیانه است عمروط را. (از دزی). رجوع به عمروط شود
لغت نامه دهخدا
خوشۀ انگور بدون دانه. عرمش. ج، عرامیش. (از دزی). و رجوع به عرمش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ وی ی)
منسوب به مرمی ّ. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ وی ی)
منسوب به عم ّ. رجوع به عم ّ شود. ج، عمویون. (از ناظم الاطباء) ، منسوب به عمی و عم یعنی کوری. (از منتهی الارب). رجوع به عم شود
لغت نامه دهخدا
فلاتی است در شمام، و گویند آن آبی است ازآن بنی ابی بکر بن کلاب. و نیز آن را کوهی در دیار ربیعه بن عبدالله بن کلاب وکوهی در دیار خثعم دانسته اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَرْ وا)
از اعلام عربی است. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ ما)
عرما لغتی است در ’أما’. گویند عرمی و اﷲ، به معنی أما و اﷲ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارموی
تصویر ارموی
منسوب به ارمیه از مردم ارمیه
فرهنگ لغت هوشیار