جدول جو
جدول جو

معنی عرمرم - جستجوی لغت در جدول جو

عرمرم
(عَ رَ رَ)
سخت، هرچه باشد. (منتهی الارب). شدید. (اقرب الموارد) ، لشکر بسیار. (منتهی الارب). جیش کثیر. (از اقرب الموارد). بمعنی لشکر نوشته اند، و بعضی گویند که ترکی است و در بعضی اقسام ترکی عین مهمله هم می آید، واﷲ اعلم بالصواب. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ جِ)
جنبانیدن لبها بجهت سخن و گویند ترمرموا یعنی جنبیدند برای گفتار اما دم نزدند. (منتهی الارب) (از آنندراج). جنبانیدن لبها جهت تکلم. (ناظم الاطباء). حرکت دادن لبان برای سخن گفتن و تکلم نکردن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رَ رَ)
قرطم بری یا قرصف است. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی). رمرام. رجوع به رمرام شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْعَ رَ رَ)
عبدالله ، مکنی به ابوالقاسم. وفات او به بطایح. او راست: کتاب الخراج. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا