جدول جو
جدول جو

معنی عرطزه - جستجوی لغت در جدول جو

عرطزه
(خُ)
یک سو گردیدن و کناره گزیدن از قوم. و آن لغتی است در ’عرطس’. (از منتهی الارب). دور شدن از قوم. (از اقرب الموارد). رجوع به عرطسه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
یک سو شدن و کناره گزیدن از قوم. (منتهی الارب). دور شدن از قوم. (از اقرب الموارد). عطرزه. و رجوع به عطرزه شود، ذلیل و نرم گردیدن از جنگ و منازعت قوم. (از منتهی الارب). خوار گشتن از ستیزه و نزاع با قوم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ طَ بَ / عُ طُ بَ)
رود یا طنبور یا طبل یا طبل حبشی. (منتهی الارب) عود، که از ملاهی است. و گویند طنبور. و گویند طبل. و گویند طبل حبشه. (از اقرب الموارد). کوبه. طبلک. (السامی). و آنرا معرب از فارسی دانند. (از المعرب جوالیقی)
لغت نامه دهخدا