جدول جو
جدول جو

معنی عرزلی - جستجوی لغت در جدول جو

عرزلی(عَ زَ)
در رجال لقب حسین بن علی بن خضر بن صالح است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 76)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ زِ)
دهی است از دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان. سکنۀ آن 723 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ زَ می ی)
نسبت است به عرزم و به گمان صاحب الانسان بطنی است از فزاره. و جبانۀ (گورستان) عرزم به کوفه معروف است. و شاید این بطن به عرزم وارد شده و بدان نسبت داده شده باشد. (از اللباب ج 2 ص 131)
لغت نامه دهخدا
(عَ زَ)
ابوعبدالﷲ عبدالمک بن ابی سلیمان العرزمی. عموی محمد بن عبیدالله و نام ابی سلیمان میسره است. وی از سعید بن جبیر و عطا روایت کند. و ثوری و یارانش و یحیی بن سعیدالقطان و جز آنها از او روایت دارند وی در ذی الحجه سال 145 هجری قمری درگذشته است. مردی ثقه بود ولکن در بعضی از احادیث خطا کرده است. (از اللباب ج 2 ص 131)
ابوعبدالرحمان محمد بن عبیدالله بن ابی سلیمان العرزمی. وی از عطار روایت دارد و عراقیان از وی. به سال 155 هجری قمری در سن 78 سالگی درگذشته است. (از اللباب ج 2 ص 132)
او راست کتاب الادب. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ زَ بی ی)
منسوب است به عرزب که نام مردی است. (از سمعانی). رجوع به عرزب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ لا)
خرامش و رفتار به تکبر. (منتهی الارب). راه رفتنی که در آن تبختر و به خود بالیدن باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
معزولی. استعفا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
از طوایف و تیره های ساکن در شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی