جدول جو
جدول جو

معنی عربلوکندی - جستجوی لغت در جدول جو

عربلوکندی
(عَ رَ یِ عَ)
نهرالشاش، آب شاش، رود چاچ، جیحون، سیر دریا، اسم متداول رود بزرگ جگسارتس که اعراب سیحون مینامیدند و شهر مهم چاچ در حوالی آن واقع بود، رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 462 و 506 شود، حمداﷲ مستوفی درباره آن آورده است، آب شاش بماوراء النهر از جبال جدغل بر میخیزد، و به آب خوشاب و نهر اوش پیوسته به فرغانه و اوزگند و مارغنان رسد و ولایات بسیار را سقی کرده در بحیرۀ خوارزم ریزد، طولش چهل فرسنگ بود، (نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 217)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَلْ لو لو)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در چهارده هزاروپانصدگزی جنوب خاوری مراغه و 4 هزارگزی جنوب راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات و کرچک و نخود است و اهالی آنجا به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. نام این ده را در اصل ’علی کندی’ میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا