- عراهل (عُ هَِ)
تمام اندام. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب تمام اندام. (آنندراج)
معنی عراهل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(عَ هَِ / هََ)
لغت نامه دهخدا
شتران بر سرگذاشته. (لسان العرب) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، ابل عباهله، ای مهمله مسیبه. (اقرب الموارد)
(عَ)
لغت نامه دهخدا
گروه بر سر خودگذاشته و بیکار. (منتهی الارب) (آنندراج). الجماعه المهمله. (اقرب الموارد). جمع واژۀ عرهول. (ناظم الاطباء)
(عُ هَِ)
لغت نامه دهخدا
نرم و نازک از هر چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتر سطبر. (منتهی الارب). القوی الشدید. و هی عراهمه. (و قیل کلاهما للمذکر دون المؤنث) (از اقرب الموارد). اشتر بزرگ. (مهذب الاسماء)
(هَِ)
لغت نامه دهخدا
پادشاه بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). آن پادشاه که زور دست اوهیچ دست نبود. (مهذب الاسماء) ، زن که شوی ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آن زن که شوی نبود او را. (مهذب الاسماء). ج، عواهل
