پرستندۀ خدا و ملتزم به شرائع دین. (از اقرب الموارد). پرستنده. عبادت کننده: عابدان را پرده این خواهد درید زاهدان را توبه آن خواهد شکست. خاقانی. خدا از عابدان آنها گزیند که در راه خدا آن را نبیند. نظامی. چه گویی در حق فلان عابد که دیگران به طعنه سخنها گفته اند. (گلستان سعدی). گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را. سعدی (گلستان). ، موحد. (ذیل اقرب الموارد بنقل از تاج العروس) ، خادم. (اقرب الموارد) ، مرد با ننگ و عار. و گفته اند بدین معنی است قول خداوند تعالی: ان کان للرحمن ولد فانا اول العابدین. (قرآن 81/43). أی اول الاّنفین. (از منتهی الارب)
پرستندۀ خدا و ملتزم به شرائع دین. (از اقرب الموارد). پرستنده. عبادت کننده: عابدان را پرده این خواهد درید زاهدان را توبه آن خواهد شکست. خاقانی. خدا از عابدان آنها گزیند که در راه خدا آن را نبیند. نظامی. چه گویی در حق فلان عابد که دیگران به طعنه سخنها گفته اند. (گلستان سعدی). گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را. سعدی (گلستان). ، موحد. (ذیل اقرب الموارد بنقل از تاج العروس) ، خادم. (اقرب الموارد) ، مرد با ننگ و عار. و گفته اند بدین معنی است قول خداوند تعالی: ان کان للرحمن ولد فانا اول العابدین. (قرآن 81/43). أی اول الاَّنفین. (از منتهی الارب)
شهری است در حدود یهودیه که شهریارش بنی اسرائیل را از عبور از مملکتش مانع گشت و برخی از ایشان را به اسیری برد بدین لحاظ اهالی عراد به لعنت خدای گرفتار شدند و شهر ایشان خراب گردید و پس از این واقعه اسم شهر را به حرمه تبدیل نمودند که قصد از محرومی است. (از قاموس کتاب مقدس)
شهری است در حدود یهودیه که شهریارش بنی اسرائیل را از عبور از مملکتش مانع گشت و برخی از ایشان را به اسیری برد بدین لحاظ اهالی عراد به لعنت خدای گرفتار شدند و شهر ایشان خراب گردید و پس از این واقعه اسم شهر را به حرمه تبدیل نمودند که قصد از محرومی است. (از قاموس کتاب مقدس)
اسب تازی گرامی نژاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). و همچنین است در شتر، نوع خوب از گاو. (از اقرب الموارد). صاحب صبح الاعشی آرد: عراب یکی از انواع اسب و از بهترین نوع آن است و بالاترین قیمت ها را دارد و آن را برای انجام سبق و لحاق خواهند. پادشاهان به این گونه مراکب اهمیت میدادند و آنها را به بهای گرانی خریداری میکردند و از وسائل مهم جنگهابه حساب می آوردند. اینگونه اسبها در بلاد عرب مانند حجاز و نجد و یمن و عراق و شام و مصر یافت میشود. (از صبح الاعشی ج 2 ص 17). شتران عربی گرامی نژاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). خیل عراب، ای کرائم سالمه عن الهجنه. واحد آن عربی است. در صحاح است که ’الابل العراب و الخیل العراب خلاف البخاتی و البراذین’
اسب تازی گرامی نژاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). و همچنین است در شتر، نوع خوب از گاو. (از اقرب الموارد). صاحب صبح الاعشی آرد: عراب یکی از انواع اسب و از بهترین نوع آن است و بالاترین قیمت ها را دارد و آن را برای انجام سبق و لحاق خواهند. پادشاهان به این گونه مراکب اهمیت میدادند و آنها را به بهای گرانی خریداری میکردند و از وسائل مهم جنگهابه حساب می آوردند. اینگونه اسبها در بلاد عرب مانند حجاز و نجد و یمن و عراق و شام و مصر یافت میشود. (از صبح الاعشی ج 2 ص 17). شتران عربی گرامی نژاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). خیل عراب، ای کرائم سالمه عن الهجنه. واحد آن عربی است. در صحاح است که ’الابل العراب و الخیل العراب خلاف البخاتی و البراذین’
سازندۀ غلاف پستان گوسفند. (منتهی الارب) ، نزد نصاری کفیل مورد اعتماد را گویند. و کفیله را عرابه گویند. (از اقرب الموارد) ، عامل العرابات، آنکه عرّابه سازد. این کلمه سریانی است. (از اقرب الموارد)
سازندۀ غلاف پستان گوسفند. (منتهی الارب) ، نزد نصاری کفیل مورد اعتماد را گویند. و کفیله را عرابه گویند. (از اقرب الموارد) ، عامل العرابات، آنکه عرّابه سازد. این کلمه سریانی است. (از اقرب الموارد)
بار درختی است که از پوست آن رسن سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). حمل الحزم و هو شجر یفتل من لحائه الحبال. (اقرب الموارد) ، بانگ اشترمرغ. (مهذب الاسماء)
بار درختی است که از پوست آن رسن سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). حمل الحزم و هو شجر یفتل من لحائه الحبال. (اقرب الموارد) ، بانگ اشترمرغ. (مهذب الاسماء)
ابوعیسی احمد بن محمد بن موسی البغدادی المعروف به ابن العرادی از اباهمام ولید بن شجاع و یحیی بن اکثم و جز آنان حدیث شنید و ابوبکر الشافعی و جز او از وی روایت دارند. وی به سال 225 هجری قمری زاده شد وبه سال 302 هجری قمری بمرد. (از اللباب ج 2 ص 130)
ابوعیسی احمد بن محمد بن موسی البغدادی المعروف به ابن العرادی از اباهمام ولید بن شجاع و یحیی بن اکثم و جز آنان حدیث شنید و ابوبکر الشافعی و جز او از وی روایت دارند. وی به سال 225 هجری قمری زاده شد وبه سال 302 هجری قمری بمرد. (از اللباب ج 2 ص 130)
ارابه. وسیلۀ نقلیۀ ساده که با چرخ حرکت کند. عرابۀ مصریان شامل صندوقی بود که بر تیره ای از چوب یا آهن قرار داشت. چرخهایش نیز مانند چرخهای حالیه تیره دار نبود بلکه قطعه چوبی را مدور میکردند استوانه شکل نظیرقسمتی از تنه درخت و بجای چرخ استعمال مینمودند. ودر زمان سلف نه تنها برای جنگ بلکه برای مقاصدی استعمال میشد مثلاً در بازیهای یونانیان و رومیان نیز استعمال میشد و اولین دفعه که در کتاب مقدس نام عرابه برده شده است در حکایت یوسف است پس از آن درباره خروج بنی اسرائیل از مصر است و نخستین کس که آن را در عساکر اسرائیل داخل نمود داود بود و سلیمان را نیز عرابه بود و شهرهای حصارداری برای آنها مقرر داشت از آن پس یکی از ملزومات عسکریه گردید و آنچه از آیات کتاب مقدس مستفاد میشود اسب عرابه و خود عرابه را از مصر می آوردند اما عرابۀ مصری دارای نشیمن گاه بود بهیئت نیم دائره متشکل و از پائین بر زبر چوبی که در طرفینش دارای دو چرخ بود قرار داشت و این عرابه ها را ازآهن نیز درست میکردند و سطح آن از ریسمان مشبک ترتیب میافت و چوبی طویل از جلو عرابه امتداد یافته بود که باسبان میپیوست و جعبه کمان و ترکش را نیز در پهلوی عرابه میساختند. عرابه های آسوریان نیز بر همین شکل بود و گاهی اوقات سه اسب به عرابه می بستند. رؤسای عرابه ها صاحبان رتبه و درجۀ عالی بودند. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به ارابه در این لغت نامه شود
ارابه. وسیلۀ نقلیۀ ساده که با چرخ حرکت کند. عرابۀ مصریان شامل صندوقی بود که بر تیره ای از چوب یا آهن قرار داشت. چرخهایش نیز مانند چرخهای حالیه تیره دار نبود بلکه قطعه چوبی را مدور میکردند استوانه شکل نظیرقسمتی از تنه درخت و بجای چرخ استعمال مینمودند. ودر زمان سلف نه تنها برای جنگ بلکه برای مقاصدی استعمال میشد مثلاً در بازیهای یونانیان و رومیان نیز استعمال میشد و اولین دفعه که در کتاب مقدس نام عرابه برده شده است در حکایت یوسف است پس از آن درباره خروج بنی اسرائیل از مصر است و نخستین کس که آن را در عساکر اسرائیل داخل نمود داود بود و سلیمان را نیز عرابه بود و شهرهای حصارداری برای آنها مقرر داشت از آن پس یکی از ملزومات عسکریه گردید و آنچه از آیات کتاب مقدس مستفاد میشود اسب عرابه و خود عرابه را از مصر می آوردند اما عرابۀ مصری دارای نشیمن گاه بود بهیئت نیم دائره متشکل و از پائین بر زبر چوبی که در طرفینش دارای دو چرخ بود قرار داشت و این عرابه ها را ازآهن نیز درست میکردند و سطح آن از ریسمان مشبک ترتیب میافت و چوبی طویل از جلو عرابه امتداد یافته بود که باسبان میپیوست و جعبه کمان و ترکش را نیز در پهلوی عرابه میساختند. عرابه های آسوریان نیز بر همین شکل بود و گاهی اوقات سه اسب به عرابه می بستند. رؤسای عرابه ها صاحبان رتبه و درجۀ عالی بودند. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به ارابه در این لغت نامه شود
ابن معاویه ابوزمعه الحضرمی گفته شده است کنیت او ابوربیعه است از سلیمان بن زیاد حضرمی و عبدالله بن هبیره السبائی روایت دارد. بخاری در تاریخ این کلمه را به غین معجمه ضبط کرده است لکن دارقطنی گوید این کلمه به عین مهمله است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 130) محمد بن عبدالله بن احمد بن شعیب بن ابی عرابه العرابی. ساکن مصر بود. وی نیک کردار و مورد قبول عام و خاص بود. در شعبان سال 315 هجری قمری درگذشت. (از اللباب ج 2 ص 130) ابوعلی المقدام بن ثهل بن المقدام الکنانی العرابی ثم المصری ولد بعرابه طبی. به سال 511 هجری قمری متولد شد و به مصر سکونت گزید، روایت حدیث میکرد. (معجم البلدان)
ابن معاویه ابوزمعه الحضرمی گفته شده است کنیت او ابوربیعه است از سلیمان بن زیاد حضرمی و عبدالله بن هبیره السبائی روایت دارد. بخاری در تاریخ این کلمه را به غین معجمه ضبط کرده است لکن دارقطنی گوید این کلمه به عین مهمله است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 130) محمد بن عبدالله بن احمد بن شعیب بن ابی عرابه العرابی. ساکن مصر بود. وی نیک کردار و مورد قبول عام و خاص بود. در شعبان سال 315 هجری قمری درگذشت. (از اللباب ج 2 ص 130) ابوعلی المقدام بن ثهل بن المقدام الکنانی العرابی ثم المصری ولد بعرابه طبی. به سال 511 هجری قمری متولد شد و به مصر سکونت گزید، روایت حدیث میکرد. (معجم البلدان)