جدول جو
جدول جو

معنی عذلوج - جستجوی لغت در جدول جو

عذلوج
(عُ)
بچۀ خورش وپرورش نیکو یافته. (منتهی الارب) (آنندراج). بچه که غذایش نیکو باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ)
آنچه نرم و سبز باشد از شاخه های درخت و رز و آنچه ابتدا روئیده باشد، و گویند آن گیاهی است بر ساحل رودها که از شدت نرمی خمیده گردد. (از اقرب الموارد). گویند: مات العسلوج، یعنی شاخه خشک شد. (از اقرب الموارد). عسلج. عسلاج. ج، عسالج، عسالیج. (اقرب الموارد). و رجوع به عسلج شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
کودک سبک روح چست تیزفهم. لغتی است در ذعلوق. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
خوش: عیش عذلاج، زندگانی خوش. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ علج. رجوع به علج شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
پیغام. (منتهی الارب). پیغام و رسالت. (ناظم الاطباء) ، پیغامبر. (منتهی الارب). رسول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). الوک. (اقرب الموارد) : هذا علوج صدق و ألوک صدق، به یک معنی (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، یعنی این رسول امین و صادقی است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علوج
تصویر علوج
پیغام و رسالت، پیغامبر، رسول
فرهنگ لغت هوشیار