معنی عدوب - جستجوی لغت در جدول جو
عدوب
(عَ)
ریگ بسیار. (منتهی الارب)
ادامه...
ریگ بسیار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عدوب
ریگ بسیار
ادامه...
ریگ بسیار
تصویر عدوب
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر عدوی
عدوی
فساد، تباهی، انتقال مرض، سرایت
ادامه...
فساد، تباهی، انتقال مرض، سرایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
عیب ها، نقیصه ها، نقصها، بدی ها، جمع واژۀ عیب
ادامه...
عیب ها، نَقیصه ها، نَقصها، بَدی ها، جمعِ واژۀ عیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عدول
عدول
روگرداندن، تخطی کردن، انحراف، خارج شدن، جمع عادل، جمع عدل
ادامه...
روگرداندن، تخطی کردن، انحراف، خارج شدن، جمعِ عادل، جمع عدل
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عسوب
عسوب
سالار بزرگ
ادامه...
سالار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عیوب
عیوب
جمع عیب، آهوکان آک ها جمع عیب، جمع عیوبات
ادامه...
جمع عیب، آهوکان آک ها جمع عیب، جمع عیوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عقوب
عقوب
جانشین شایسته
ادامه...
جانشین شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عکوب
عکوب
فرانسوی تازی گشته کنگر از گیاهان جوشیدن دیگ، بانگ کردن
ادامه...
فرانسوی تازی گشته کنگر از گیاهان جوشیدن دیگ، بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
عظوب
بایسته گرفتن چیزی را، شکیب کردن، فربه گشتن، برخاستن، دم جنباندن دم چرخاندن: پرنده
ادامه...
بایسته گرفتن چیزی را، شکیب کردن، فربه گشتن، برخاستن، دم جنباندن دم چرخاندن: پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عزوب
عزوب
پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن
ادامه...
پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عصوب
عصوب
سبکسرین زن، زشت روی زن، چرکناکی دندان
ادامه...
سبکسرین زن، زشت روی زن، چرکناکی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عروب
عروب
خنده رو زن، شویدوست، زندوست مرد، خوبروی زن
ادامه...
خنده رو زن، شویدوست، زندوست مرد، خوبروی زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عتوب
عتوب
خونسرد سرزنش ناپذیر، راه
ادامه...
خونسرد سرزنش ناپذیر، راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عدوا
عدوا
ناآرامی، لغزان جنبان، زمین ناهموار، دوری
ادامه...
ناآرامی، لغزان جنبان، زمین ناهموار، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عدوس
عدوس
زن دلیر
ادامه...
زن دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عدوف
عدوف
نیک چشنده، خورش ستور
ادامه...
نیک چشنده، خورش ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عدول
عدول
برگشتن، بازگشت جمع عادل، مردم عادل، عادلان
ادامه...
برگشتن، بازگشت جمع عادل، مردم عادل، عادلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عدون
عدون
کود دادن نیرو دادن با سرگین، زخم زدن به درخت، برکندن سنگ را
ادامه...
کود دادن نیرو دادن با سرگین، زخم زدن به درخت، برکندن سنگ را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عدوه
عدوه
جای بلند، رود کنار، کناره
ادامه...
جای بلند، رود کنار، کناره
فرهنگ لغت هوشیار
عدوی
واگیری، تباهی، یاریگری، تجاوز، سرایت (بیماری) تجاوز، سرایت (بیماری)
ادامه...
واگیری، تباهی، یاریگری، تجاوز، سرایت (بیماری) تجاوز، سرایت (بیماری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ادوب
ادوب
جمع داب
ادامه...
جمع داب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عیوب
عیوب
((عُ))
جمع عیب
ادامه...
جمع عیب
فرهنگ فارسی معین
تصویر عدول
عدول
((عُ))
بازگشتن، برگشتن از راه، بازگشت
ادامه...
بازگشتن، برگشتن از راه، بازگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویر عدول
عدول
جمع عادل، عدل دهندگان، مردمان صالح برای شهادت در محضر قاضی یا حاکم
ادامه...
جمع عادل، عدل دهندگان، مردمان صالح برای شهادت در محضر قاضی یا حاکم
فرهنگ فارسی معین
تصویر عدوی
عدوی
((عَ وا))
سرایت بیماری و تجاوز آن، بیماری واگیردار
ادامه...
سرایت بیماری و تجاوز آن، بیماری واگیردار
فرهنگ فارسی معین
تصویر عدوی
عدوی
((عُ دْ وا))
فساد، تباهی
ادامه...
فساد، تباهی
فرهنگ فارسی معین
تصویر عیوب
عیوب
Faults
ادامه...
Faults
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
défauts
ادامه...
défauts
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
ошибки
ادامه...
ошибки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
Fehler
ادامه...
Fehler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
помилки
ادامه...
помилки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
błędy
ادامه...
błędy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
falhas
ادامه...
falhas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر عیوب
عیوب
عُیوب
fallos
ادامه...
fallos
دیکشنری فارسی به اسپانیایی