- عجیب
هر چه از آن تعجب می کنند، شگفت آور، شگرف، به طور شگفت آور مثلاً غروب ها عجیب دلگیر بود
معنی عجیب - جستجوی لغت در جدول جو
- عجیب (عَ)
کار شگفت. ج، عجاب. (منتهی الارب) (آنندراج) :
عجیب نیست که از طین بدر کند گل و نسرین
همان که صورت آدم کند سلاطۀ طین را.
سعدی.
، خوش آیند از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، امری شگفت آور. (اقرب الموارد) ، ناشناخته. (منتهی الارب) (آنندراج)
عجیب نیست که از طین بدر کند گل و نسرین
همان که صورت آدم کند سلاطۀ طین را.
سعدی.
، خوش آیند از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، امری شگفت آور. (اقرب الموارد) ، ناشناخته. (منتهی الارب) (آنندراج)
- عجیب
کارهای شگفت آور
- عجیب ((عَ))
شگفت آور
- عجیب
شگفت، شگفت آور
- عجیب
بدیع، پرشگفت، شگرف، شگفت، شگفت آور، شگفت انگیز، طرفه، غریب، نادر
متضاد: عادی
متضاد: عادی
- عجیب
غريبٌ
- عجیب
Peculiar, Odd, Strange, Weird
- عجیب
étrange, particulier
- عجیب
ajabu, ya pekee
- عجیب
معمولی، عجیب و غریب، غریب، ترسناک، عجیب، دورگه، خیالی
- عجیب
عجیب , عجیب
- عجیب
অদ্ভুত
- عجیب
แปลก , แปลก , แปลก , แปลก
- عجیب
מוזר , מְיוּחָד
- عجیب
garip
- عجیب
奇妙な , 特異な , 奇妙な
- عجیب
奇怪的 , 特殊的
- عجیب
이상한 , 독특한
- عجیب
aneh
- عجیب
अजीब , विचित्र
- عجیب
vreemd, eigenaardig
- عجیب
raro, peculiar, extraño
- عجیب
strano, peculiare
- عجیب
estranho, peculiar
- عجیب
dziwny, osobliwy
- عجیب
дивний
- عجیب
seltsam, eigenartig
- عجیب
странный
