جدول جو
جدول جو

معنی عجهره - جستجوی لغت در جدول جو

عجهره
(عَ هََ رَ)
ستم و درشتی خلق. (منتهی الارب) (آنندراج). الجفاء و غلظ الخلق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ هََ رَ/رِ)
بوتۀ پرخاری باشد که چون بجامه رسدبچسبد و بدشواری از آن جدا شود و بهندی آن را خنچره (چتحره) گویند. (برهان قاطع) (جهانگیری) (شعوری)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رَ)
زن زانیه. زنی که شبانه مردی نزد وی آید جهت زنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ هََ رَ)
زن تنک پوست سخت سپید. آگنده گوشت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). نیکوروی. (منتهی الارب) (آنندراج). زن خوش تن خوشخوی. (منتهی الارب). زن تنک پوست سپیداندام روشن. آکنده گوشت فربه، خوش خوی و خوش تن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ هَِ رَ)
زن بدکار و زانیه. (آنندراج). و رجوع به عهر شود
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ)
هیئت بست دستار. یقال فلان حسن العجره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُرَ)
نام اسب نافع غنوی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
جای سطبری و درشتی از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). موضع العجر. (اقرب الموارد) ، گره رگ و پی. (منتهی الارب). گره در عروق بدن. (اقرب الموارد) ، گره چوب و جز آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). العقده فی الخشب و الخیط و نحوهما. (اقرب الموارد) ، عیب و منقصت، هر آنچه در وی پیشی نمایند و پنهان کنند، کارهای مشکل و دشوار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
والد کعب صحابی است (منتهی الارب). اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند.
پدر قبیله ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عبهره
تصویر عبهره
نازک اندام زن، سپید و خوشبوی زن نرگس بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجره
تصویر عجره
گره رگه در چوب، کارپیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهره
تصویر عهره
جه (زانیه) بد کار
فرهنگ لغت هوشیار