جدول جو
جدول جو

معنی عجلون - جستجوی لغت در جدول جو

عجلون
(عَ)
پادشاه موآبیان که 18 سال بنی اسرائیل رابندۀ خود گردانید و با عمونیان و عمالقه معاهده نموده، اریحا را مفتوح ساخته، در آنجا ساکن شد تا وقتی که اهود وی را به قتل رسانید. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
ابن رمیثه بن ابی نمی، از امراء مکه است. مولد و وفاتش به مکه بود. پدر وی به سال 745 هجری قمری ولایت را بدو واگذارد و به سال 777 درگذشت.
لغت نامه دهخدا
(عُ)
شتر بسیارگوشت. (از اقرب الموارد) ، ماده شتر سخت و توانا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ جِ)
جمع واژۀ وجل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وجل شود
لغت نامه دهخدا
(خِ فَ)
آشکارا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادرزوزنی) (از منتهی الارب). ظاهر شدن و منتشر شدن. خلاف مخفی شدن. (از اقرب الموارد) ، پیدا گردانیدن: علنته، پیدا گردانیدم آنرا. لازم و متعدی است. (از منتهی الارب). و نیز رجوع به علن و علانیه شود
لغت نامه دهخدا
عجلونی. یکی از علماء متأخر شام. مولد وی سنۀ 1087 هجری قمری در عجلون است. و او نزد مشاهیر عصر خود مانند عبدالغنی نابلسی و غیره تلمذ کرد و در سال 1162 درگذشت. شرحی بر صحیح بخاری نگاشته ولی به اتمام آن موفق نیامده است. نسب او به ابوعبیده بن جراح فاتح شام میرسد و از این رو به لقب جراحی ملقب است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجلان
تصویر عجلان
شتابان، ماه شعبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علون
تصویر علون
آشکارا گردانیدن، آشکار گریدن
فرهنگ لغت هوشیار
موی فر، مجعد
فرهنگ گویش مازندرانی