جدول جو
جدول جو

معنی عجزان - جستجوی لغت در جدول جو

عجزان
(حَمْ بَ لَ)
ناتوان گردیدن، ترک کردن چیزی را که کردن آن واجب شود، کاهلی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عجزان
ناتوانی، تنبلی، سوتاکی (بی مبالاتی)
تصویری از عجزان
تصویر عجزان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ دَ لَ)
به رفتار بریده پا رفتن. (از منتهی الارب). راه رفتن بسان شخص بریده پای. (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی) ، بر چوب دستی تکیه نمودن. (از منتهی الارب) : عشز علی عصاه، بر عصای خود تکیه کرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن رمیثه بن ابی نمی، از امراء مکه است. مولد و وفاتش به مکه بود. پدر وی به سال 745 هجری قمری ولایت را بدو واگذارد و به سال 777 درگذشت.
لغت نامه دهخدا
(حَمْ بَ شَ)
گردن تافتن، درگذشتن از بیم و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ سَ)
علز است در همه معانی. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَزْ زا)
از قلاع ریمه است در یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
گردن. (منتهی الارب). گردن به لغت اهل یمن. (اقرب الموارد) ، سرین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (لسان العرب) ، قضیب ممدود از خصیه تا دبر. (منتهی الارب) (لسان العرب). القضیب الممدود و مابین السبیلین من الرجل و المراءه. (اقرب الموارد) ، مابین خصیه و دبر. (منتهی الارب). مابین خصیه و فقحه. (لسان العرب) ، مابین قبل و دبر. (لسان العرب) ، زیر زنخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَجْ جا)
احمق. (مهذب الاسماء). گول. (منتهی الارب) ، خمیرگیر. خمیرکن. (مهذب الاسماء). فعّال است مبالغه را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجزاء
تصویر عجزاء
کلانسرین: زن، آله دم کوتاه، آله دم سپید (آله عقاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجلان
تصویر عجلان
شتابان، ماه شعبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجان
تصویر عجان
گردن، سرین، زیر زنخ، نشیمنگاه خازه گیر، نادان
فرهنگ لغت هوشیار
به طور معجزه آسا، به طور معجزه آسایی
دیکشنری اردو به فارسی