معنی عجایب در فرهنگ فارسی عمید

عجیبه، عجایب هفت گانه: هفت بنای عظیم که قدما آن ها را از عجایب دنیا می دانستند و عبارت بوده از، اهرام مصر، باغ های معلق بابل، مجسمۀ زئوس در شهر اُلمپیا (یونان)، آرامگاه موسولوس در آسیای صغیر، مجسمۀ آپولو، چراغ دریایی اسکندریه و معبد دیانا در افه سوس

معنی عجایب در لغت نامه دهخدا

عَجائب. شگفتیها:، کسی کاین پر عجایب صنع و قدرت را نمی بیند، سزد گر مرد بینا جز که نابیناش نشمارد.، ناصرخسرو.، دیدن عجایب و شنیدن غرایب. (گلستان).، رجوع به عَجَب و عجائب شود

معنی عجایب در فرهنگ فارسی معین

جمع عجیب، چیزهای شگفت آور و بدیع

معنی عجایب در دیکشنری فارسی به اردو

عجیب و غریب چیزیں

معنی عجایب در دیکشنری فارسی به هندی

विचित्रताएँ

معنی عجایب در دیکشنری فارسی به تایلندی

ความแปลกประหลาด

معنی عجایب - جستجوی لغت در جدول جو

عجایب

فرهنگ فارسی عمید

عجایب(عَ یِ)

لغت نامه دهخدا

عجایب

فرهنگ لغت هوشیار

عجایب((عَ یِ))

فرهنگ فارسی معین

عجایب

دیکشنری فارسی به عربی

عجایب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

عجایب

دیکشنری فارسی به فرانسوی

عجایب

دیکشنری فارسی به هلندی

عجایب

دیکشنری فارسی به روسی

عجایب

دیکشنری فارسی به آلمانی

عجایب

دیکشنری فارسی به اوکراینی

عجایب

دیکشنری فارسی به لهستانی

عجایب

دیکشنری فارسی به پرتغالی

عجایب

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

عجایب

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

عجایب

دیکشنری فارسی به اردو

عجایب

دیکشنری فارسی به هندی

عجایب

دیکشنری فارسی به بنگالی

عجایب

دیکشنری فارسی به تایلندی

عجایب

دیکشنری فارسی به سواحیلی

عجایب

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

عجایب

دیکشنری فارسی به ژاپنی

عجایب

دیکشنری فارسی به عبری

عجایب

دیکشنری فارسی به کره ای

عجایب

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

عجایب

دیکشنری فارسی به چینی

عجایز

عجوزه ها، زن پیرها، پیرزن ها، دخترها، جمع واژۀ عجوزه

فرهنگ فارسی عمید

نجایب

نجیبه ها، نجیب ها، جمع واژۀ نجیبه

فرهنگ فارسی عمید

عجائب

(عَ ءِ)

جمع واژۀ عجیب. (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عجیب شود. و فارسیان گاه بمعنی مفرد استعمال میکنند مثل ریاض و حور و ابدال:
ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجائب مطلبی دارم.
جلال اسیری (از آنندراج).
یافت گر دیوانه ای جامی عجب از بهر چیست
از عجائب های دوران دیو را خاتم رسد.
نظیری نیشابوری (از آنندراج)

جَمعِ واژۀ عجیب. (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عجیب شود. و فارسیان گاه بمعنی مفرد استعمال میکنند مثل ریاض و حور و ابدال:
ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجائب مطلبی دارم.
جلال اسیری (از آنندراج).
یافت گر دیوانه ای جامی عجب از بهر چیست
از عجائب های دوران دیو را خاتم رسد.
نظیری نیشابوری (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

عوایب

(عَ یِ)

جمع واژۀ عیب است که در فارسی به قیاس ساخته شده است. رجوع به عوائب شود: اما به اعتماد سعت اخلاق بزرگان که چشم از عوایب زیردستان بپوشند. (گلستان)

لغت نامه دهخدا

نجایب

جمع نجیبه، جمع نجیب شتران گزیده: چوآوازرعدازسحاب بهاری فتاده بره برغطیط نجایب. (برهانی ک منوچهری. چا. کازیمیرسکی. ص 12 ورک: برهانی بقلم م. معین درنداب 1: 1)

فرهنگ لغت هوشیار