جدول جو
جدول جو

معنی عجائز - جستجوی لغت در جدول جو

عجائز
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عجوز. زنان پیر. (آنندراج) (منتهی الارب). عجایز. رجوع به عجوز شود
لغت نامه دهخدا
عجائز
جمع عجوز، زنان پیر
تصویری از عجائز
تصویر عجائز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عجایز
تصویر عجایز
عجوزه ها، زن پیرها، پیرزن ها، دخترها، جمع واژۀ عجوزه
فرهنگ فارسی عمید
(حَ ءِ)
نام یکی از قلات عارض به یمامه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عجیب. (شرح قاموس) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عجیب شود. و فارسیان گاه بمعنی مفرد استعمال میکنند مثل ریاض و حور و ابدال:
ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجائب مطلبی دارم.
جلال اسیری (از آنندراج).
یافت گر دیوانه ای جامی عجب از بهر چیست
از عجائب های دوران دیو را خاتم رسد.
نظیری نیشابوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
عجائز. پیره زنان: و مال ایتام و عجایز چون شیر مادر حلال دانند. (مجالس سعدی ص 26). رجوع به عجائز شود
لغت نامه دهخدا
(عُ لِ)
شیر خفته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
پی که بدان قبضۀ شمشیر بندند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجائب
تصویر عجائب
جمع عجیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجایز
تصویر عجایز
زن پیر پیرزن زن کلانسال جمع عجائز (عجایز)، بردالعجوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائز
تصویر جائز
روان مباح، روا
فرهنگ لغت هوشیار
دین پیر زنان دین عجوزگان کیش پرزنان (ماخوذ از حدیث نبوی: علیکم بدین العجائز (برشماباد دین عجوزگان) : (هم مکرده در اول عجز خود را او بدید مرده شد دین عجائز برگزید) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار