جدول جو
جدول جو

معنی عثکال - جستجوی لغت در جدول جو

عثکال
(عِ)
خوشۀ خرما. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، شاخ خرما، سرشاخ یا شاخ بزرگ. (منتهی الارب) ، خرمابن بابار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ)
لازم شدن ثکل زنی را. بی فرزند شدن او. اهبال. (تاج المصادر).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
عثکال. خوشۀ خرما. (مهذب الاسماء). اثکول. ج، اثاکل، اثاکیل
لغت نامه دهخدا
(عُ)
خوشۀ خرما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شاخ خرد. (منتهی الارب) ، سر شاخ یا شاخ بزرگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ کِ)
ج عثکول و عثکوله و عثکال. رجوع بدان کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
زن گم کرده فرزند. ج، مثاکیل. (منتهی الارب). مادر گم کرده فرزند. (ناظم الاطباء). زن بسیار فرزندگم کرده. ج، مثاکیل. (ازاقرب الموارد). و رجوع به مثکل و مثکله شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
وادیی است به سرزمین جذام. (معجم البلدان). پشته ای است در دشت یا رودباری است در زمین جذام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عثکول
تصویر عثکول
سرشاخه، خوشه خرما، غوره انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثکال
تصویر مثکال
مثکل: زن بی فرزند زن فرزند مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکال
تصویر عکال
شتر بند
فرهنگ لغت هوشیار