جدول جو
جدول جو

معنی عثلط - جستجوی لغت در جدول جو

عثلط
(عُ ثَ لِ)
شیر سطبر و دفزک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ)
شاعر که سخنان را آراسته گرداند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَلْ لَ / عُمْ مَ لِ)
سخت و توانا بر سفر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَلْ لَ / عِ لِ)
گول. (منتهی الارب). احمق. (اقرب الموارد). عفلیط. رجوع به عفلیط شود
لغت نامه دهخدا
(عُ کَ لِ)
لبن عکلط، شیر دفزک و سطبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عکلد. و رجوع به عکلد شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نام آبی است مر غطفان را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ لِ)
شیر سطبر و دفزک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
مخرج ریخ. (منتهی الارب) (آنندراج). محل خروج ریخ پیل. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
بر پا دارندۀ شتران و مصلح آن. (منتهی الارب) بر پا دارندۀ شتران و سیاست کننده آنها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عُ ثُ)
جمع واژۀ عثول. رجوع به عثول شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ثِ)
بسیار از هر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، درشت و پرگوشت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، غلیظ و ضخم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُ موو)
درست شدن دست شکسته بطور غیرمستوی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُلَ)
بی مهار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ علطه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ لُ)
بی مهار، بی گردن بند، بی نشان و داغ، خر کوتاه، ماده شتر درازبالا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، أعلاط، جمع واژۀ علاط. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پرش ساختگی (پرش خال) پرش چسبان، بد یاد کنی به بدی یاد کردن، به تیر زدن
فرهنگ لغت هوشیار