محمد بن عبدالجبار. رازی الاصل خراسانی النشاءهاست. مکنی به ابونصر از نویسندگان و شاعران قرن پنجم هجری است. اصل او از ری بود و در خراسان نشأت یافت و در نیشابور سکونت جست. او راست: تاریخ آل سبکتکین یا تاریخ عتبی که به تاریخ یمینی مشهور است یمینی آن را شرح کرده و جرزمانی به فارسی درآورده است به سال 427 هجری قمری درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 68) اسعد بن مسعود بن علی بن محمد بن حسن عتبی مکنی به ابوابراهیم عالم، شاعر و منشی دورۀ سلجوقیان و غزنویان بود. به سال 404 هجری قمری متولد شده است و تا اواخر ایام نظام الملک میزیسته و تاریخ وفاتش به درستی معلوم نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 67)
محمد بن عبدالجبار. رازی الاصل خراسانی النشاءهاست. مکنی به ابونصر از نویسندگان و شاعران قرن پنجم هجری است. اصل او از ری بود و در خراسان نشأت یافت و در نیشابور سکونت جست. او راست: تاریخ آل سبکتکین یا تاریخ عتبی که به تاریخ یمینی مشهور است یمینی آن را شرح کرده و جرزمانی به فارسی درآورده است به سال 427 هجری قمری درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 68) اسعد بن مسعود بن علی بن محمد بن حسن عتبی مکنی به ابوابراهیم عالم، شاعر و منشی دورۀ سلجوقیان و غزنویان بود. به سال 404 هجری قمری متولد شده است و تا اواخر ایام نظام الملک میزیسته و تاریخ وفاتش به درستی معلوم نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 67)
گویند: ائتزر فلان ازره عک وک، و ازره عکی، یعنی فروهشت هر دو طرف شلوار را و فراهم آورد تمامۀ آنرا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به عک ّ شود
گویند: ائتزر فلان ازره عک وک، و ازره عکی، یعنی فروهشت هر دو طرف شلوار را و فراهم آورد تمامۀ آنرا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به عَک ّ شود
شیرین بیان. (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). گیاهی است از تیره سبزی آساها که در حقیقت یکی ازگونه های شیرین بیان است. میجر. شیرین بیان. (از فرهنگ فارسی معین). به لغت مردم کرمان گیاهی که ریشه آن را شیرین بیان و ملهتی و به تازی اصل السوس گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به سوس و اصل السوس شود
شیرین بیان. (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). گیاهی است از تیره سبزی آساها که در حقیقت یکی ازگونه های شیرین بیان است. میجر. شیرین بیان. (از فرهنگ فارسی معین). به لغت مردم کرمان گیاهی که ریشه آن را شیرین بیان و ملهتی و به تازی اصل السوس گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به سوس و اصل السوس شود
از ’وک ء’، تکیه کننده. (از منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) (مهذب الاسماء). تکیه کننده و پشت بر چیزی داده و محل تکیه و پشتیبان. (ناظم الاطباء). تکیه داده و پشت بر چیزی داده و تکیه گاه ساخته. کسی که تکیه میکند و پشت می دهد و می نشیند و مخصوصاً بر روی پاشنۀ پاها. و آن که لم میدهد و به یک طرف می افتد. (ناظم الاطباء). تکیه کننده. پشت دهنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ای بر سریر دولت و اقبال متکی ممدوح بی خلافی و مخدوم بی شکی. سوزنی. هر یکی گفتش که شاباش ای ذکی بادبختت بر عنایت متکی. مولوی (مثنوی چ خاور ص 161). گرد میگشتی که اندرشهر کیست کو بر ارکان بصیرت متکی است. مولوی
از ’وک ء’، تکیه کننده. (از منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) (مهذب الاسماء). تکیه کننده و پشت بر چیزی داده و محل تکیه و پشتیبان. (ناظم الاطباء). تکیه داده و پشت بر چیزی داده و تکیه گاه ساخته. کسی که تکیه میکند و پشت می دهد و می نشیند و مخصوصاً بر روی پاشنۀ پاها. و آن که لم میدهد و به یک طرف می افتد. (ناظم الاطباء). تکیه کننده. پشت دهنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ای بر سریر دولت و اقبال متکی ممدوح بی خلافی و مخدوم بی شکی. سوزنی. هر یکی گفتش که شاباش ای ذکی بادبختت بر عنایت متکی. مولوی (مثنوی چ خاور ص 161). گرد میگشتی که اندرشهر کیست کو بر ارکان بصیرت متکی است. مولوی
دهی از دهستان کولیوند در 38 هزارگزی خرم آباد. سکنۀ آن 300 تن. محصول آن حبوبات وغلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. ساکنین آن از طایفۀ کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کولیوند در 38 هزارگزی خرم آباد. سکنۀ آن 300 تن. محصول آن حبوبات وغلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. ساکنین آن از طایفۀ کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ابن قاسم بن خالد بن جنادۀ عتقی. فقیهی مالکی و از علماء اواخر قرن دوم هجری است. از امام مالک و جز او فقه آموخت و بیست سال دردرس مالک حاضر بود. پس از مرگ مالک به تدریس پرداخت. وی به سال 195 هجری قمری به مصر درگذشت و در خارج باب قرفه صغری مدفون است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 68)
ابن قاسم بن خالد بن جنادۀ عتقی. فقیهی مالکی و از علماء اواخر قرن دوم هجری است. از امام مالک و جز او فقه آموخت و بیست سال دردرس مالک حاضر بود. پس از مرگ مالک به تدریس پرداخت. وی به سال 195 هجری قمری به مصر درگذشت و در خارج باب قرفه صغری مدفون است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 68)