جدول جو
جدول جو

معنی عترفه - جستجوی لغت در جدول جو

عترفه
(عَ رَ فَ)
سختی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عارفه
تصویر عارفه
(دخترانه)
دانا، آگاه، مؤنث عارف، آنکه از راه تهذیب نفس و تفکر به معرفت خداوند دست می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تعرفه
تصویر تعرفه
فهرست و سیاهۀ قیمت کالاها، در علم اقتصاد صورت مالیات و عوارضی که به کالاها تعلق می گیرد مثلاً تعرفۀ گمرکی، برگ شناسایی، شناسایی، شناساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترفه
تصویر ترفه
در رفاه و آسایش بودن، آسودگی و تن آسانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرفه
تصویر عرفه
روز نهم ذی الحجه، روز قبل از عید قربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عارفه
تصویر عارفه
عارف (زن)، نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ رَ)
بزرگ منشی. تکبر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ فَ)
ابن الحارث، مکنی به ابوالحارث. صحابی است. (یادداشت مرحوم دهخدا). در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند.
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ فَ)
نام جایگاهی است که در شعر ذی الرمه آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ فَ)
شناخت و شناختن. (منتهی الارب). شناخت و شناسائی، سؤال. (ناظم الاطباء). اسم است اعتراف بمعنی سؤال را. (منتهی الارب). اسم است از ’اعتراف’ بمعنی استخبار. (از اقرب الموارد). عرفه. رجوع به عرفه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
آسودگی و دولتمندی. (غیاث اللغات) (آنندراج). برآسوده و تن آسان شدن. (ناظم الاطباء). استراحت و تنعم. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : و تمتع و ترفه بغایت کشیده و راهها ایمن و فتنه ساکن شده. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(تُ فَ)
تازگی از نعمت و آسایش. (منتهی الارب) (آنندراج). نعمت. (اقرب الموارد). نعمت و فراخی عیش. (از المنجد) ، طعام خوشمزه، تحفه و ارمغان. (منتهی الارب) (آنندراج) ، تحفه و چیزتازه. (منتهی الارب) ، تندی میانۀ لب برین. (منتهی الارب) (آنندراج) (بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را مجمر، بخوردان، عطرسوز معنی کرده است. (دزی ج 1 ص 145)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَفْ فِهْ)
برآسوده و تن آسان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترفه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ فَ)
ماده شتر استوار و توانا. ماده شتر کم شیر، گرامی که از زجر باک ندارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گرامی ذات و بی باک. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ فَ)
درشتی در سخن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شکستگی و ناراستی کار. (منتهی الارب) (آنندراج). خرق فی العمل. (از اقرب الموارد) ، شتابزدگی و بی باکی. (منتهی الارب) (آنندراج). درشدن در کاری بدون اندیشه. (اقرب الموارد) ، سرعت و قلت مبالات. (منتهی الارب) (آنندراج). قلت مبالات
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ فَ)
صورت قیمت و ارزش متاع یا صورت مالیاتی که به کالا تعلق میگیرد چون تعرفۀ گمرکی. دکتر خیام پور در نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز آرد: در ’تعرفۀ گمرکی’ و امثال آن که بزبان فرانسه نیز تاریف گویند در اصل تعریفه است که مصدر ’عرف’ به تشدید ’را’ را گرفته و تاء نقلی بر آن افزوده اند ولی اغلب گمان کنند که آن خود مصدری است مانند تکمله و تبصره و از این رو آن را بشکل تعرفه بدون یاء استعمال کنند و حال آن که نه لفظ ’تعرفه’ در لغت هست و نه صیغۀ ’تفعله’ در فعل سالم قیاسی است ولی چون کلمه مزبور از طرف فرهنگستان نیز بتصویب رسیده است شاید مانعی از استعمال آن نباشد. (سال اول شمارۀ دوم ص 18)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زدن چیزی را و پس بریدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ضرب و قطع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زُ)
جنبانیدن، چنانکه از جای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ فَ)
روز نهم از ذی الحجه. گویند هذا یوم عرفه (بدون تنوین و بدون ال). (از منتهی الارب). روز نهم ذی حجه، چرا که روز استاده شدن حاجیان است در مقام عرفات. و به سکون ثانی خطا است. عوام هند که یک روز پیشتر شب برات و عیدالفطر و نهم ماه محرم را نیز عرفه گویند خطا است. (غیاث اللغات).
- یوم عرفه، روز نهم از ذی حجه. (از اقرب الموارد). مشهود، روز عرفه. وتر و وتر، روز عرفه. (منتهی الارب).
، نام جایگاهی است در مکه که آن را ’عرفات’ نیز گویند. رجوع به عرفات شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ فَ)
درشتی و سرخی که در چشم باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تازگی از نعمت و آسایش، نعمت و فراخی طعام خوشمزه آسودگی و دولتمندی، استراحت و تنعم
فرهنگ لغت هوشیار
فرزندان بستگان خانواده مرد، تیزی دندانها، پاره ای مشک ناب، آب دهان خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرفه
تصویر عرفه
نام کوهی در نزدیکی مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترسه
تصویر عترسه
به زور گرفتن، فشارآوردن سخت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجرفه
تصویر عجرفه
درشتی در سخن، ناراستی کار شکست در کار، شتابزد گی، بیباکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عارفه
تصویر عارفه
زن صبور و شکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
صورت قیمت و ارزش متاع یا صورت مالیاتیکه به کالا تعلق میگیرد، چون تعرفه گمرکی، شناسائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حترفه
تصویر حترفه
سرخی چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترف
تصویر عترف
خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عارفه
تصویر عارفه
((رِ فِ یا فَ))
مؤنث عارف، زن صوفی، مهربانی، نیکویی، جمع عوارف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعرفه
تصویر تعرفه
((تَرِ فِ))
معرفی کردن، شناساندن، فهرست قیمت کالاها، صورت مالیات و عوارضی که به اجناس تعلق گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترفه
تصویر ترفه
((تَ رَ فُّ))
آسایش داشتن
فرهنگ فارسی معین
((عَ رَ فِ))
روز نهم ذی الحجه که حجاج در نزدیکی مکه توقف می کنند و بعضی از مراسم حج را به جا می آورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعرفه
تصویر تعرفه
میزان نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
شناسایی، ورقه شناسایی، رای، سیاهه، فهرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد