جدول جو
جدول جو

معنی عتائق - جستجوی لغت در جدول جو

عتائق(عَ ءِ)
جمع واژۀ عتیقه. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به عتیقه شود
لغت نامه دهخدا
عتائق
جمع عتیقه، بنساله ها سالینه ها مونث عتیق جمع عتائق (عتایق)، یا آثار عتیقه. آثار باستانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عتاق
تصویر عتاق
شراب کهنۀ خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
آزاد شدن بنده، خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
فرهنگ فارسی عمید
ابن محمد بن ابراهیم العتائقی. از علماء حله بود و فلسفه و تاریخ نیز آموخت. به بلاد فارس و غیره مسافرت کرد، مدت زیادی به اصفهان اقامت گزید و به نجف رفت. از تألیفات اوست: کتاب الاعمار مختصر تفسیر علی بن ابراهیم. صفوه الصفوه. شرح منظومه در هیئت و شرح ایلامی در طب و غیره. وی به سال 699 هجری قمری متولد و در حدود 790 درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ ءِ)
کمال الدین عبدالرحمن بن محمد بن ابراهیم. فقیه و محدث و ادیب شیعی بمائۀ هشتم هجری. وفات او پس از سال 786 ه. ق. او راست: کتاب شرح نهج البلاغه و این شرحی مفصل است. کتاب حقایق الخلل فی دقایق الحیل. کتاب الاعمار. اختصار کتاب الاوائل لأبی هلال العسکری. اختصار تفسیر علی بن ابراهیم و جز آن. محدثان در تاریخ اسلام، نه تنها ناقلان احادیث بلکه حافظان امانت علمی امت اسلامی بودند. آنان در دوران اختلاط احادیث صحیح و جعلی، با تکیه بر معیارهای علمی، به پالایش روایات پرداختند و با دسته بندی آن ها، منابع معتبر را متمایز ساختند. علم رجال و طبقات راویان به همت همین محدثان شکل گرفت و معیارهای دقیق علمی برای نقل روایت تدوین شد.
لغت نامه دهخدا
(حَ حَ لَ)
آزاد گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
شراب نیک کهنه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
عتاق الطیر، مرغان شکاری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عتاق الخیل، اسبان برگزیده و گرامی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
بازدارنده از هر چیزی، آنکه مردم را از امور بازدارد و بر تأخیر برانگیزد و تأخیر نماید. ج، عوّق. (منتهی الارب) ، اصطلاح فیزیکی، جسمی را گویند که حرارت یاالکتریسته در آن بخوبی منتشر نشود و جسمی که ماوراءآن قرار گرفته محفوظ از الکتریسته یا حرارت باشد
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عمیق. رجوع به عمیق شود، جمع واژۀ عمیقه. رجوع به عمیقه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عائق. (از اقرب الموارد). رجوع به عائق شود، جمع واژۀ عائقه. (از آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به عائقه شود، موانع و حوادث. (آنندراج) (غیاث اللغات). عوارض و موانع، آسیبها و آفتها. (فرهنگ فارسی معین) ، بدبختیها و سختیها و مصیبتها. (ناظم الاطباء). عوایق. رجوع به عوایق شود: بسبب نوازل محن و عوارض فتن و عوائق ایام و علائق روزگار، تیر تمنای ایشان بهدف مراد نمیرسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 214).
- عوائق الدهر، سختیها و بلاهای زمانه. (منتهی الارب). شواغل روزگار از احداث. پیش آمدهای روزگار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عقیق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیق شود
لغت نامه دهخدا
(عِ / عَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ علاقه، جمع واژۀ علیقه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، (اصطلاح عرفان) اسبابی است که طالبان بدان تعلق کنند و از مراد بازمانند. (فرهنگ مصطلحات عرفا)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
از توق، آرزومند. شایق. (غیاث). تواق. (منتهی الارب). مشتاق. شیق
لغت نامه دهخدا
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
آزادگشتن: بردگان و کنیزان مرغان شکاری می کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
باز دار باز دارنده باز دار نا رسانا پیشگیر، اندوده بازدارنده مانع، آن که مردم را از امور باز دارد، جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورا آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتائق
تصویر فتائق
فتایق در فارسی زناج روده پر کرده با گوشت پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوائق
تصویر عوائق
جمع عائق و عائقه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع علاقه، پیوند ها، دلبستگی ها جمع علاقه دلبستگیها ارتباطات، اسبابی که طالبان تعلق بدان کنند و از مراد باز مانند. یا علایق روزگار. گرفتاری ها و بستگی ها بامور معیشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمائق
تصویر عمائق
جمع عمیقه، دورتک ها چاه های گود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتایق
تصویر عتایق
مونث عتیق جمع عتائق (عتایق)، یا آثار عتیقه. آثار باستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تائق
تصویر تائق
آرزومند، شایق، مشتاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
((عَ))
آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی
فرهنگ فارسی معین