گیاهی است خوشبو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (المنجد) ، درختی است بسیار خاردار که زود رهایی نیابد از آن هر که خاری به آن رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، درامر شدید بدان مثل زنند. (منتهی الارب) ، امر شدید، اشر. (از اقرب الموارد)
گیاهی است خوشبو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (المنجد) ، درختی است بسیار خاردار که زود رهایی نیابد از آن هر که خاری به آن رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، درامر شدید بدان مثل زنند. (منتهی الارب) ، امر شدید، اشر. (از اقرب الموارد)
از مردم نصیبین. او گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام دست یافته است و وی را در نزد اهل این صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه از او نام میبرد. او راست: شرح کتاب الرحمۀ جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض. کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب التمویه. (ابن الندیم)
از مردم نصیبین. او گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام دست یافته است و وی را در نزد اهل این صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه از او نام میبرد. او راست: شرح کتاب الرحمۀ جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض. کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب التمویه. (ابن الندیم)
نام یکی از فصحای عرب معاصر یحیی بن خالد. (ابن الندیم). فیروزآبادی، ابوثروان نامی را ذکر می کند و میگوید از روات شعر است و شاید این دو همان ابوثروان العکلی مسمّی به وحشی باشند. رجوع به وحشی ابوثروان... شود
نام یکی از فصحای عرب معاصر یحیی بن خالد. (ابن الندیم). فیروزآبادی، ابوثروان نامی را ذکر می کند و میگوید از روات شعر است و شاید این دو همان ابوثروان العکلی مسمّی به وحشی باشند. رجوع به وحشی ابوثروان... شود
دهی است از دهستان منگره بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. سکنه 204 تن. محصول غلات، انار، انجیر، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان منگره بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. سکنه 204 تن. محصول غلات، انار، انجیر، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
رکیه عوران، چاه شکستۀ ریخته، مذکر و مؤنث وواحد و جمع در آن یکسان است، (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جمع واژۀ أعور، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به اعور شود، - عوران الکلام، سخنانی که گوش آنها را رد کند و دور سازد، واحد آن عوراء است، (از اقرب الموارد)، - عوران قیس، پنج تن شاعر اعور بوده اند، (از اقرب الموارد)، پنج کس شاعرند: تمیم بن ابی، راعی، شماخ، ابن احمر، و حمید بن ثور، (منتهی الارب)
رکیه عوران، چاه شکستۀ ریخته، مذکر و مؤنث وواحد و جمع در آن یکسان است، (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جَمعِ واژۀ أعوَر، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به اعور شود، - عوران الکلام، سخنانی که گوش آنها را رد کند و دور سازد، واحد آن عَوراء است، (از اقرب الموارد)، - عوران قیس، پنج تن شاعر اعور بوده اند، (از اقرب الموارد)، پنج کس شاعرند: تمیم بن ابی، راعی، شماخ، ابن احمر، و حمید بن ثور، (منتهی الارب)
نام دختر حسن بن سهل که زوجه مأمون عباسی بوده وبورانیه که طعامی است معروف، منسوب بدو است، اما شیخ الرئیس در شفا گفته: بورانی منسوب است به بوران دخت بنت خسروپرویز که مقدم بوده، (از آنندراج) (از انجمن آرا)، نام زن مأمون خلیفه، (از اشتینگاس)، نام زن مأمون عباسی، دختر حسن بن سهل، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، رجوع به تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 53 شود
نام دختر حسن بن سهل که زوجه مأمون عباسی بوده وبورانیه که طعامی است معروف، منسوب بدو است، اما شیخ الرئیس در شفا گفته: بورانی منسوب است به بوران دخت بنت خسروپرویز که مقدم بوده، (از آنندراج) (از انجمن آرا)، نام زن مأمون خلیفه، (از اشتینگاس)، نام زن مأمون عباسی، دختر حسن بن سهل، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، رجوع به تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 53 شود