مؤلف معجم البلدان آرد: گمان دارم این کلمه اعجمی است و آن ده بزرگی است از نواحی بغداد از نواحی بین بغداد و واسط و در این ده بازار معموری است. بسیاری از روات و ادبا را بدان نسبت دهند از جمله اسعد بن نصر بن الاسعدالعبرتی النحوی - انتهی
مؤلف معجم البلدان آرد: گمان دارم این کلمه اعجمی است و آن ده بزرگی است از نواحی بغداد از نواحی بین بغداد و واسط و در این ده بازار معموری است. بسیاری از روات و ادبا را بدان نسبت دهند از جمله اسعد بن نصر بن الاسعدالعبرتی النحوی - انتهی
پند گرفتن، آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
پند گرفتن، آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
ابن محمد بن نصر بن منصور بن بسام عبرتائی بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام. وی شاعر بود و در سال 230 هجری قمری متولد شد و در 302هجری قمری درگذشت. رجوع به ابن بسام و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 236. الوافی صفدی ج 12 ص 192. سیرالنبلاء ذهبی ج 9 ص 168. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 150. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 139. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 83. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 25 و سایر صفحات. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 39. اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 24
ابن محمد بن نصر بن منصور بن بسام عبرتائی بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام. وی شاعر بود و در سال 230 هجری قمری متولد شد و در 302هجری قمری درگذشت. رجوع به ابن بسام و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 236. الوافی صفدی ج 12 ص 192. سیرالنبلاء ذهبی ج 9 ص 168. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 150. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 139. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 83. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 25 و سایر صفحات. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 39. اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 24
رجأ بن محمد بن یحیی العبرتائی الکاتب، مکنی به ابوالحسن. از ابوهاشم داود بن القاسم الجعفری و حمادبن اسحاق بن ابراهیم الموصلی حدیث کرد و ابوالفضل محمد بن عبدالله بن المطلب الشیبانی الکوفی از وی روایت کند. (اللباب ج 2 ص 114)
رجأ بن محمد بن یحیی العبرتائی الکاتب، مکنی به ابوالحسن. از ابوهاشم داود بن القاسم الجعفری و حمادبن اسحاق بن ابراهیم الموصلی حدیث کرد و ابوالفضل محمد بن عبدالله بن المطلب الشیبانی الکوفی از وی روایت کند. (اللباب ج 2 ص 114)
عبره. پند گرفتن. (غیاث اللغات) (از صراح) (ناظم الاطباء). عبره: سه بیت شعر یاد داشتم از آن ابوالعتاهیه... که اندر آن عبرتهاست. (تاریخ بیهقی ص 238). خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک بر خاک آن شهنشه کشور گذشتنی است. خاقانی. ، نوع. (اقرب الموارد) : و اگر توبه نکند او را بعبرتی باید کشت که جهانیان را بدان اعتبار باشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 65) ، سنجیدن. مقیاس گرفتن. (معجم متن اللغه). منقول از مال رؤوس که آن بر سبیل شمار سرهااست نه بمساحت و این گرد فناخسرو اکنون مزرعتی است که عبرت آن دویست و پنجاه دینار بیشتر نباشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 133). عبرت سه هزاروپانصدوپنجاه درهم است. (تاریخ قم ص 123). و آن مواضع که فراموش کرده باشند و بعد از مساحت و عبرت معلوم شود از آن عشر خراج بستاند. (تاریخ قم ص 108). رجوع به عبره شود، عبور کردن طبیعت است از غفلت بسوی آگاهی. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). - عبرت دیگران گردانیدن، کسی را سخت تنبیه کردن که دیگران پند گیرند. - عبرتگه، دنیا است که از حوادث آن عبرت خیزد. - عبرت نما، آنچه موحب اعجاب شود. شگفت انگیز: بوقت هندسه عبرت نمائی مجسطی دان و اقلیدس گشائی. نظامی
عبره. پند گرفتن. (غیاث اللغات) (از صراح) (ناظم الاطباء). عبره: سه بیت شعر یاد داشتم از آن ابوالعتاهیه... که اندر آن عبرتهاست. (تاریخ بیهقی ص 238). خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک بر خاک آن شهنشه کشور گذشتنی است. خاقانی. ، نوع. (اقرب الموارد) : و اگر توبه نکند او را بعبرتی باید کشت که جهانیان را بدان اعتبار باشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 65) ، سنجیدن. مقیاس گرفتن. (معجم متن اللغه). منقول از مال رؤوس که آن بر سبیل شمار سرهااست نه بمساحت و این گرد فناخسرو اکنون مزرعتی است که عبرت آن دویست و پنجاه دینار بیشتر نباشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 133). عبرت سه هزاروپانصدوپنجاه درهم است. (تاریخ قم ص 123). و آن مواضع که فراموش کرده باشند و بعد از مساحت و عبرت معلوم شود از آن عشر خراج بستاند. (تاریخ قم ص 108). رجوع به عبره شود، عبور کردن طبیعت است از غفلت بسوی آگاهی. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). - عبرت دیگران گردانیدن، کسی را سخت تنبیه کردن که دیگران پند گیرند. - عبرتگه، دنیا است که از حوادث آن عبرت خیزد. - عبرت نما، آنچه موحب اعجاب شود. شگفت انگیز: بوقت هندسه عبرت نمائی مجسطی دان و اقلیدس گشائی. نظامی
شهرکی است در نواحی نابلس، و در آنجاست قبر عزیر نبی (ع) ، و آن در مغاره ای واقع است. و نیز قبر یوشعبن نون (ع) و مفضل، ابن عم هارون در آنجا قرار دارد. و گویند هفتاد پیغمبر در آنجا موجودند. (از معجم البلدان). و رجوع به منتهی الارب شود
شهرکی است در نواحی نابلس، و در آنجاست قبر عُزَیر نبی (ع) ، و آن در مغاره ای واقع است. و نیز قبر یوشعبن نون (ع) و مفضل، ابن عم هارون در آنجا قرار دارد. و گویند هفتاد پیغمبر در آنجا موجودند. (از معجم البلدان). و رجوع به منتهی الارب شود