جدول جو
جدول جو

معنی عبران - جستجوی لغت در جدول جو

عبران
(عَ)
مرد بااشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، اندوهگین. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عبران
(عَ رَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عبران
گریان اندوهگین
تصویری از عبران
تصویر عبران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمران
تصویر عمران
(پسرانه)
نام پدر موسی پیامبر (ص)، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دبران
تصویر دبران
یکی از منازل قمر مشتمل بر پنج ستاره در برج ثور، ستاره ای در چشم صورت فلکی ثور، عین الثور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبرانی
تصویر عبرانی
عبری، زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است، خطی که این زبان با آن نوشته می شود، هر یک از افراد قوم یهود، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمران
تصویر عمران
آبادی، آبادانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبران
تصویر جبران
تلافی
جبران کردن: تلافی کردن صدمه و خسارتی که به کسی وارد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبرات
تصویر عبرات
جمع واژۀ عبره، حساب کردن مالیات محصول، مالیات
فرهنگ فارسی عمید
(عِ)
لغت جهودان. زبان یهود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) :
سخن کز روی دین گویی چه عبرانی چه سریانی
مکان کز بهر حق جوئی چه جابلقا چه جابلسا.
سنائی.
و رجوع به عبرانیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عمران
تصویر عمران
آبادانی
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی ربون پیشمزد پیشا دست (بیعانه) آرمون گشاده زبان تازیکان تازیان تازیان پارسی تازی گشته آزمون ربون پیشمزد پیش پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبقان
تصویر عبقان
بد خوی: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرات
تصویر عبرات
جمع عبره، اشک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
دیده گاو خوان چهارم از ماهخوان ها (منازل قمر) زبانزد اختر شناسی پییگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعران
تصویر بعران
جمع بعیر، اشتران
فرهنگ لغت هوشیار
یهودی مرد، زبان یهودی عبری یهودی جمع عبرانیون عبرانیین، زبان یهود عبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبران
تصویر جبران
تلافی کردن، خسارت و صدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرات
تصویر عبرات
((عَ بَ))
جمع عبره، اشک ها، سرشک ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمران
تصویر عمران
((عُ مْ))
آباد کردن، آبادانی، آبادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبرانی
تصویر عبرانی
((ع ِ))
عبری، یهودی، زبان یهود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبران
تصویر دبران
((دَ بَ))
ستاره سرخ رنگی از قدر اول واقع در چشم صورت فلکی «گاو» یا «ثور»، دیده گاو، عین الثور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبران
تصویر جبران
((جُ))
تلافی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبران
تصویر جبران
باز نهش، شیان، باز پرداخت، برگرداندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمران
تصویر عمران
آبادانی
فرهنگ واژه فارسی سره
جهود، کلیمی، موسوی، یهودی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جبران
تصویر جبران
Compensation, Recoupment, Reparation, Restitution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جبران
تصویر جبران
компенсация , возмещение , ремонт , возмещение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جبران
تصویر جبران
Entschädigung, Rückgewinnung, Reparatur, (DE) Rückerstattung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جبران
تصویر جبران
компенсація , відшкодування , ремонт , відшкодування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جبران
تصویر جبران
rekompensata, odzyskiwanie, naprawa, (PL) rekompensata
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جبران
تصویر جبران
补偿 , 恢复 , 修复 , 赔偿
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensação, recuperação, reparação, (PT) restituição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensazione, recupero, riparazione, (IT) restituzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جبران
تصویر جبران
compensación, recuperación, rehabilitación, (ES) restitución
دیکشنری فارسی به اسپانیایی