جدول جو
جدول جو

معنی عبدکی - جستجوی لغت در جدول جو

عبدکی
(عَ دَ کی ی)
نسبت است به عبدک پدر علی بن عبدک. (اللباب ص 112)
لغت نامه دهخدا
عبدکی
(عَ دَ کی ی)
احمد بن محمد بن علی بن عبدک الشیعی العبدکی الجرجانی. از مقدمین شیعه است. (از اللباب ج 2 ص 112)
در رجال لقب محمد بن علی بن عبدک است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 58)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ دُ لی یَ)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعبه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 62هزارگزی شمال خاوری اهواز و ساحل باختری رودخانه شطیطبین دو رود خانه شطیط و دز واقع و در جلگه است. هشتاد تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شطیط تأمین میشود و محصولاتش غلات است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد. و از طریق شوشتر بدانجا اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُ لی ی)
نسبت است به ابوعبدالله بن کرام صاحب مقاله الکرامیه که جماعتی از اصحابش به کتب او نسبت داده شده اند. (اللباب ج 2 ص 112)
نسبت است بدهی در سرزمین واسط عراق که قریه عبداﷲ نام دارد. (اللباب ج 2 ص 112)
نسبت است به عبداﷲ که بطنی از خولان است. (اللباب ج 2 ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُ لی ی)
محمود بن علی بن اسماعیل البخاری الصوفی العبدلی، مکنی به ابوالقاسم. ساکن قریۀ عبدالله به عراق بود و در بغداد و واسط موعظه میکرد از ابوالخطاب بن البطروحین بن طلحه الثعالبی حدیث شنید و ابوسعد سمعانی از او روایت کند وی به سال 480 هجری قمری متولد شد. (از اللباب ج 2 ص 112)
علی بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن کعب بن سلمه الخولانی العبدلی. از یوسف بن عبدالاعلی و محمد بن عبدالله بن عبدالحکیم روایت کند وی مردی صالح و ثقه بود به سال 329 هجری قمری به مصر درگذشت. (اللباب ج 2 ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
نسبت است به عبد شریه که نام مردی است و آن محمد بن عبدالملک بن سلمه العبدشی نیشابوری است که معروف به ابن عبد شریه است. (اللباب ج 2 ص 121)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
حمزه گوید این کلمه معرب افداسهی است و آن نام مصنعه ای است که در بازار کسکر بوده است. عرب آن بازار را ویران کرد و این نام بر عمارتهای اطراف مانده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ ری ی)
نسبت است به عبدالداربن قصی. (از اللباب فی تهذیب الانساب ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ ری ی)
علی بن سعید بن عبدالرحمان بن محرز بن ابی عثمان ملقب به عبدری. از بزرگان علمای شافعیه است. از تألیفات او است: مختصر الکفایه در خلافیات علماء. وی به سال 493 هجری قمری درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 58)
در اصطلاح رجال لقب سویبطبن حرملۀ فرشی عبدری و جمعی دیگر است و نسبت آن به قبیلۀ بنی عبدالدار (از بلاد اندلس) است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 58)
عبدالحمید بن زکریای بن الجهم العبدری. (اللباب ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ دی ی)
نسبت است به عبد. (اقرب الموارد) ، نسبت است به عبدالقیس، و عبقی نیز گویند. (اقرب الموارد). منسوب به عبدالقیس و بطنی از جدیله است. (صبح الاعشی ج 1 ص 337) ، نسبت است به عبدالقیس از ربیعه بن نزار. (اللباب ج 2 ص 113)
لغت نامه دهخدا
(عَ دی ی)
سفیان بن مصعب، مکنی به ابومحمد. از شعراء کوفه بود. از اشعار اوست:
و قالوا رسول الله ما اختار بعده
اماماً و لکنا لانفسنا اخترنا
اقمنا اماماً ان أقام علی الهدی
أطعنا و ان ضل الهدایه قومنا.
(از ریحانه الادب ج 3 ص 60)
در اصطلاح رجال لقب ابراهیم بن خالد عطار و ابراهیم بن نعیم و ادهم بن امیه و جز ایشان است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 60)
احمد بن بکر بن احمد بن بقیۀ فسوی نحوی لغوی. (از ریحانه الادب ج 3 ص 40). و رجوع به احمد بن ابی بکر العبدی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دی ی)
هرم بن حیان عبدی. از اتقیاء زهاد ثمانیه و از خواص اصحاب علی علیه السلام و مصاحب اویس قرنی بود. (از ریحانه الادب ج 5 ص 318)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان کابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس. واقع در 100هزارگزی خاور جاسک، جنوب راه مالرو جاسک - چاه بهار. 25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عبدلی
تصویر عبدلی
منسوب به عبدالله (بطنی از خولان)
فرهنگ لغت هوشیار
بند گانه منسوب به عبد، منسوب به عبد القیس (بطنی از جدیله) عبقی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار