جدول جو
جدول جو

معنی عبدمناف - جستجوی لغت در جدول جو

عبدمناف(عَ دُ مَ)
ابن قصی بن کلاب از قریش از عدنان است و بنی عبدمناف از اشراف طایفۀ قریش بودند چنانکه شاعر گوید:
اذا فخرت یوماً قریش بمفخر
فعبد مناف اصلها و صمیمها.
(از صبح الاعشی ج 1 ص 347) (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ دُ مَ)
فرع دوم از کنانه است و آنان بنوت عبدمناه بن کنانه اند و آنان را چند بطن است. (از صبح الاعشی ج 1 ص 350). و رجوع به الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مُءْ مِ)
دهی است از دهستان نمارستاق بخش نور شهرستان آمل واقع در 47هزارگزی جنوب باختری آمل و 11هزارگزی باختر شوسۀ آمل به لاریجان. کوهستانی و سردسیر است و 70 تن سکنه دارد. زبان آنها مازندرانی فارسی است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. زیارتگاهی بنام عبدالمناف که بنای آن قدیمی است در این ده واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
محزمه بن نوفل بن عبدمناف بن زهره. صحابی استواژه ی صحابی برگرفته از واژه «صحبت» است که نشان دهنده نزدیکی و همراهی است. در منابع اسلامی، صحابی به فردی اطلاق می شود که پیامبر اسلام را دیده و مؤمنانه همراه او بوده است. اهمیت صحابه در حفظ منابع دینی و سنت پیامبر، انکارناپذیر است.
لغت نامه دهخدا