جدول جو
جدول جو

معنی عبدالمنعم - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالمنعم
(عَ دُلْ مُ عِ)
ابن عمر بن عبدالله الجیانی الغسانی الاندلسی، مکنی به ابوالفضل. وی طبیب، شاعر، ادیب و متصوف بود. به سال 531 هجری قمری به وادی آش اندلس متولد شد. سپس به بغداد رفت و در دمشق اقامت گزید و به سال 602 هجری قمری بدانجا درگذشت. وی مورد اکرام و احترام سلطان صلاح الدین بود و عبدالمنعم او را در قصائد خویش فراوان ستوده است. مشهورترین قصائد وی مدیحات است. او راست: روضه المآثر و المفاخر فی خصائص الملک الناصر. منادح الممادح و دیوان که حاوی انواع شعر است. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به جیان شود
ابن عبیدالله بن غلبون. وی عالم به قرآات بود و در آن کتابی به نام الارشاد نوشته است. وی به سال 389 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالعزیز بن ابی بکر بن عبدالمؤمن القرشی العبدری معروف به ابن النطرونی. رجوع به ابن النطرونی و نیز الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ مُ عِ)
او راست: کتاب طبقات الشعراء. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مُءْ مِ)
دهی است از دهستان نمارستاق بخش نور شهرستان آمل واقع در 47هزارگزی جنوب باختری آمل و 11هزارگزی باختر شوسۀ آمل به لاریجان. کوهستانی و سردسیر است و 70 تن سکنه دارد. زبان آنها مازندرانی فارسی است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. زیارتگاهی بنام عبدالمناف که بنای آن قدیمی است در این ده واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ را)
عبدالمنعم بن نصر بن یعقوب بن احمد بن علی مقری، مکنی به ابومطهر حرانی جوباری شامکانی. از اهل اصفهان از محلۀ حران که از محال جوبار است، می بود. و شامکان از قرای نیشابور است. وی شیخی صالح و اهل خیر بود. از جد مادری خود ابوطاهر احمد بن محمود ثقفی روایت کرد و ابوسعداز وی روایت کند. وی در 451 هجری قمری متولد شد و در رجب 535 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان) (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن عبدالمنعم دمنهوری. ملقب بشهاب الدین عالم متفنن مصری متولی مشیخت ازهر و استاد طب و حکمت و ریاضی. او راست: ایضاح المبهم مما فی السلم، شرحی است بر سلم المرونق که ارجوزه ای است در منطق از اخضری. و حلیه اللب المصون بشرح الجوهر المکنون شرحی است برجوهر المکنون فی الثلاثه فنون که ارجوزه ای است در علوم بلاغت، ملخصی از تلخیص مفتاح السعادۀسکاکی، از اخضری. و شرح استعارات سمرقندیه. وفات او1192 هجری قمری در حدود صد سالگی بوده است. و رجوع به اکتفاء القنوع بما هو مطبوع ص 205 و 358 و 361 شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ابن عبدالمنعم. در تاریخ حلب نسب وی را از تاریخ ذهبی بدین طریق بیان کرده: طاهر بن عبدالمنعم بن عبیدالله بن غلبون ابوالحسن الحلبی ثم المصری المقری. کتاب ’التذکره فی القراآت’ از تصنیفات اوست، و جز آن نیز تصنیفات دارد، از بزرگان علماء علم قرائت بود و پدرش نیز، نزد پدر خود و نزد ابوعدی عبدالعزیز بن علی المصری در مصر، و نزد ابوالحسن علی بن محمد بن صالح الهاشمی که از اصحاب ابوالعباس اشنانی بود، و نزد ابوالحسن محمد بن یوسف بن نهار الحرتکی در بصره به فراگرفتن علوم اشتغال ورزید و در علم قرائت مقام پیشوایی یافت ابوعمرو دانی و ابراهیم بن ثابت اقلیسی نزد او علم قرائت را فراگرفتند، ابوالفتح احمد بن بابشاذ، و محمد بن احمد بن علی القزوینی، و جز آن دو تن، گروهی دیگر، کتاب ’التذکره’ را از طاهر روایت کرده اند. وفاتش به سال 399 اتفاق افتاد. (تاریخ حلب ج 4 ص 69). رجوع به ابوالحسن طاهر بن عبدالمنعم شود. در جلد اول لغت نامه در ابن غلبون بجای عبدالمنعم، عبدالحلیم ضبط شده. ولی در تاریخ حلب و الاعلام زرکلی و کشف الظنون همه جا عبدالمنعم است. و رجوع به الاعلام زرکلی ج 2 ص 444 شود
لغت نامه دهخدا