جدول جو
جدول جو

معنی عبداللطیف - جستجوی لغت در جدول جو

عبداللطیف
(پسرانه)
بنده پروردگار که دارای لطف است، نام یکی از پادشاهان تیموری
تصویری از عبداللطیف
تصویر عبداللطیف
فرهنگ نامهای ایرانی
عبداللطیف
(عَ دُلْ لَ)
انسی قاضی مستعرب و متأدب بود و انشاء نیک مینوشت. و او راست شعری. وی از موالی روم بود و قضاء رکب و محاسبت اوقاف مصر یافت به روم رفت و ولایت قضاء طرابلس شام یافت. و سپس قضاوت کوتاهیه و مرعش و جیزه و جز آن یافت. وی به سال 1075 هجری قمری به دمشق درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ لَ)
ببغاء. طوطی. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ لَ)
ابن عبدالمنعم بن الصیقل الحرانی الحنبلی، مکنی به ابوالفرج. عالم به حدیث و از مسانید مصر در زمان خود بود. از کتب اوست: السباعیات در حدیث. وی به سال 672 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ لَ)
ابن عبدالعزیز بن ملک. فقیه حنفی است. از آثار اوست: مبارق الازهار فی شرح مشارق الانوار فی الحدیث. شرح المنار فی الاصول و جز آن. وی در حدود سال 885 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ لَ)
ابن علی بن احمد بن ابی جامع العاملی. فقیه، فاضل و از شاگردان شیخ بهائی و شیخ حسن بن الشهید الثانی و غیره بود. از تألیفات اوست: الرجال. جامع الاخبار فی ایضاح الاستبصار و جز آن. (از روضات ص 363)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ لَ)
ابن ابی بکر بن احمد الیمانی الزبیدی. از علماء عربیت است. از تألیفات اوست: شرح ملحه الاعراب. مقدمه فی علم النحو. نظم مقدمۀ ابن بایشاذ. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ لَ)
ابن یوسف بن محمد بن علی البغدادی معروف به ابن اللباد. از فلاسفۀ اسلام و یکی از علما است. در حکمت و علم النفس و طب و تاریخ و جغرافیا و ادب کتابهای بسیار تألیف کرد. وی را حافظه ای قوی بود. و از کتب اوست: الافاده و الاعتبار بما فی مصر من الاّثار. قوانین البلاغه. الانصاف بین ابن بری و ابن الخشاب. الجامع الکبیر در منطق و طبیعی در ده مجلد. بلغه الحکیم. الکلمه فی الربوبیه. تهذیب کلام افلاطون. القیاس در چهار مجلد. السماع الطبیعی. غریب الحدیث. شرح احادیث ابن ماجه و کتابهای بسیاری را خلاصه کرده است. از جمله: الحیوان للجاحظ. کتاب العمده و او را رسائل کوچکی نیز هست که مقالات نامیده است ازجمله: النفس. العلم الالهی. الماء. الحرکات المعتاصه. العادات. الحواس و جز آن. وی به سال 555 هجری قمری متولد و در 629 به بغداد درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
ابن عبداللطیف تبریزی مکنی به ابوالفضائل. او راست: مجمع الالطاف فی الجمع لطائف البسیط و الکشاف در پنج مجلد
لغت نامه دهخدا
(حَرْ را)
عبداللطیف بن عبدالمنعم بن علی بن نصر حرانی، مکنی به ابوالفرج حنبلی محدث. در 672 هجری قمری درگذشت. او راست: ثمانیهالنجیب در حدیث. سباعیات النجیب. (هدیه العارفین ج 1 ص 616)
لغت نامه دهخدا
(اَمَ)
ابن عبداللطیف الخطیب او راست: اثبات الزین لصلح الجماعتین بجواز تعدد الجمعتین (فقه شافعی) فی الرد علی الکتاب المسمی بتفتیح المقلتین تألیف احمد بن عبداللطیف الخطیب الجاوی المنکباوی و آن درمکه در 1351 هجری قمری در 220 صفحه بطبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
(صَ رُدْ دی)
محمود بن عبداللطیف بن محمد بن ثابت الخجندی. وی مدتی در بغداد ناظر مدرسه نظامیه بود سپس بریاست شافعیۀ اصفهان منسوب گردید و به سال 592 هجری قمری سنقر طویل شحنۀ اصفهان بسبب عداوتی که میان ایشان بود او را بکشت. (تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب ج 1 ص 355)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
حاج میرزا محسن خان بن عبداللطیف طسوجی مترجم متن منثور الف الیله ولیله (هزار و یک شب) از عربی به فارسی است. چون خواهر میرزا محسن خان به حبالۀ نکاح ظل السلطان پسر بزرگ ناصرالدین شاه درآمد به این مناسبت در دستگاه ظل السلطان وارد خدمت شد و از کسوت روحانیت خارج گردید و در سایۀ قرابت با دربار به مقامات مختلف از جمله نایب الایالگی لرستان و بروجرد نائل آمد و به لقب مظفرالملک ملقب گشت. (تاریخ رجال بامداد ج 3 ص 213)
لغت نامه دهخدا
(اَمَ)
ابن میرزا عبداللطیف (میرزا...). مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 229) : سلطان سعید (ابوسعید تیموری) چون... از جانب بلخ خبر خروج اولاد میرزا عبداللطیف رسید مصلحت توقف در خراسان ندید و در نهم شوال 861 ه.ق. عنان بطرف ماوراءالنّهر گردانید جمعی از امرا و لشکریان را جهت دفع اعدا از پیش روان ساخت و ایشان در حوالی بلخ ب میرزا احمد ولد میرزا عبداللطیف که اسب مخالفت در میدان جلادت میتاخت بازخورده از جانبین دست باستعمال آلات نبرد بردند و میرزا احمد در معرکه کشته گشته برادرش میرزا محمد جوکی فرار نمود
لغت نامه دهخدا