جدول جو
جدول جو

معنی عبدالعالی - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالعالی(عَ دُلْ)
ابن شیخ نورالدین علی بن عبدالعال الکرکی. وی فقیه و محدث و متکلم بود. از تألیفات اوست: شرح بر الفیۀ شهید در فقه. شرح بر ارشاد علامه تا کتاب حج. تعلیقات بر مختصر نافع تا پایان کتاب وقف. مناظرات با میرزا مخسوم الشریفی در مباحث امامت و جز آن. وی به سال 993 هجری قمری درگذشت. (از روضات ص 354). علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبدالعلی
تصویر عبدالعلی
(پسرانه)
بنده علی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالهادی
تصویر عبدالهادی
(پسرانه)
بنده پروردگار هدایت کننده و راهنما
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالخالق
تصویر عبدالخالق
(پسرانه)
بنده پروردگار، نام پدر بیدل شاعر قرن یازدهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالباقی
تصویر عبدالباقی
(پسرانه)
بنده پروردگار که باقی و پایدار است، نام خطاط معروف ایرانی در زمان شاه عباس صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ دُلْ اَ لا)
ابن السمح المعافری. پیشوای فرقۀ اباضیۀ افریقا و از شجاعان بود که به سال 141 هجری قمری برتمام آفریقا تسلط یافت. منصور عباسی پنجاه هزار سوار بفرماندهی محمد بن الاشعث به سرکوبی وی فرستاد و ابن اشعث بر وی دست یافت. و او و یاران وی را بکشت. (سال 144 هجری قمری) (الاعلام زرکلی)
ابن مسهر الغسانی الدمشقی، مکنی به ابومسهر. از حفاظ حدیث بود. او را ابن ابی دارمه نیز خوانده اند. وی از بزرگان شام و عالم به احادیث و جنگ ها و ایام مردم و انساب شامیان بود. به سال 140 هجری قمری متولد شد و در سال 218 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ کَ)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش انارک شهرستان نائین. واقع در هشت هزار گزی شمال انارک متصل به راه حاجی مهدی به انارک. ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیر و 11 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات است. اهالی به کشاورزی اشغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ)
ابن رضوان نجا الابیاری المصری. وی کاتب و ادیب بوده و او را نظمی است. در الازهر علم آموخت و خدیو اسماعیل پاشا او را به تعلم فرزندان خود گماشت. سپس توفیق اسماعیل او را امام خاصۀ خود و مفتی ساخت. در حدود چهل تألیف دارد از آن جمله است: سعود المطالع فی الادب. النجم الثاقب. المسائل الادبیه. نفخ الاکمام. الباب المفتوح لمعرفه احوال الروح. زکاه الصیام بارشاد العوام و جز آن. وی به سال 1236 هجری قمری متولد شد و در 1305 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ لِ)
ابن عیسی بن احمد ملقب به ابوجعفر معروف به الشریف الهاشمی وی امام حنابله به بغداد بود از تألیفات اوست رؤوس المسائل، ادب الفقه و جز آن. وی به سال 411 هجری قمری متولد شد و به سال 470 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ)
ابن سلیمان بن احمد العمری الفاروقی الموصلی. از شعرا و مورخان است. در سال 1204 هجری قمری در موصل متولد شد و ابتدا ولایت زادگاه خود یافت و بعد در بغداد از کارمندان حکومتی بود و به سال 1278 هجری قمری در بغداد درگذشت. از تألیفات اوست: التریاق الفاروقی که دیوان شعر اوست، نزهه الدهر فی تراجم فضلاء العصر، الباقیات الصالحات و غیره. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 269 شود
ابن عبدالمجیدبن عبدالله الیمنی المخزومی ملقب به تاج الدین. از فضلاء و ادباء و مورخان بود. در سال 680 در مکه متولد شد و به سال 743 هجری قمری به مصر درگذشت. از تألیفات اوست: تاریخ النحاه و ذیل تاریخ ابن خلکان. (الاعلام زرکلی). و رجوع به فوات الاعیان ج 1 ص 245 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ)
نبیرۀ شاه نعمت اﷲ ولی بود از اشعار اوست:
تا پریشان نشود کار بسامان نشود
شرط دور است که تا این نشود آن نشود.
(از مجالس النفائس ص 1137).
و رجوع شود به الذریعه ج 9 ص 124
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ عُزْ زا)
بطنی است از عبدمناف از قریش از عدنانیه فرزندان عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف. (از معجم قبائل العرب)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ عُزْ زا)
ابن قصی بن کلاب از قریش از عدنان جد جاهلی از عقبۀ هبار بن الاسود است. (از الاعلام زرکلی) (صبح الاعشی ج 1 صص 356- 357)
ابن عبدالشمس بن عبدمناف از قریش از عدنان. جد جاهلی است. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا