پادشاه بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). آن پادشاه که زور دست اوهیچ دست نبود. (مهذب الاسماء) ، زن که شوی ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آن زن که شوی نبود او را. (مهذب الاسماء). ج، عواهل
پادشاه بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). آن پادشاه که زور دست اوهیچ دست نبود. (مهذب الاسماء) ، زن که شوی ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آن زن که شوی نبود او را. (مهذب الاسماء). ج، عَواهل
ملوک حمیر که در اسلام هم بر ملک خود گذاشته شدند. (از لسان العرب) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، الاقیال المقرون علی ملکهم فلم یزالوا عنه. (اقرب الموارد) (لسان العرب)
ملوک حمیر که در اسلام هم بر ملک خود گذاشته شدند. (از لسان العرب) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، الاقیال المقرون علی ملکهم فلم یزالوا عنه. (اقرب الموارد) (لسان العرب)
نوعی از درخت ورد کوهی بزرگ که از آن عصا سازند و قیل کان منه عصا موسی. گل کوهی و آن سخت و بزرگ است چندانکه از آن عصا سازند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گل کوهی. (مهذب الاسماء)
نوعی از درخت ورد کوهی بزرگ که از آن عصا سازند و قیل کان منه عصا موسی. گل کوهی و آن سخت و بزرگ است چندانکه از آن عصا سازند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گل کوهی. (مهذب الاسماء)