جدول جو
جدول جو

معنی عبام - جستجوی لغت در جدول جو

عبام
(عَ)
گران جسم، عاجز و درمانده. (منتهی الارب) ، گران زبان شده. (مهذب الاسماء). العی الثقیل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عبام
(عُ)
آب بسیار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عبام
گرانجان، ترسو، ناتوان درمانده آب فراوان
تصویری از عبام
تصویر عبام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عباد
تصویر عباد
(پسرانه)
بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عباس
تصویر عباس
(پسرانه)
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عباس
تصویر عباس
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباد
تصویر عباد
عبدها، بندگان، جمع واژۀ عبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصام
تصویر عصام
دسته، بند، شرافت، شخصیت، فضیلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عظام
تصویر عظام
عظیم ها، بزرگ ها، جمع واژۀ عظیم
عظم ها، استخوانها، جمع واژۀ عظم
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
آبی است مر عوف بن عبد راکه از بهترین آبهای آنان است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
احمق شدن. گول گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
چرغ چرخ باز از مرغان شکاری چرغ، برناک (حنا)، داننده بسیار دان بسیار دانا، تبار شناس (نسابه) بسیار دانا بسیار دانشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزام
تصویر عزام
آهنگ کننده، شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصام
تصویر عصام
بند مشک دوال، سرمه، بندم، دسته از دوال یارسن، پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکام
تصویر عکام
بار بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عضام
تصویر عضام
دم اسپ، دم اشتر
فرهنگ لغت هوشیار
بد خوی مرد، بی تم مرد (تم نطفه)، نازا زن، مار دریایی، جمع عقیم، سترونان بی تمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوام
تصویر عوام
همه مردم، جمع عامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظام
تصویر عظام
بزرگ و کلان، عظیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباد
تصویر عباد
جمع عابد، بندگان و بمعنای عبادت کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
سخت شدن دشوار گشتن، شوخ شدن، ناز کودک ناز کرد کوک، خرامید ن، فیرید ن سر گشتگی، تباه گشتن، خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ای بلند و گشاد که روی لباسها بدوش اندازند، وستر پوششی است پیش شکافته از پشم و جز آن، گلیم پوششی است از پشم و جز آن که جلوش شکافته است و بر روی لباس پوشند، روی پوش گشاد و بلند پشمی یا نخی که در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد که دستها را از آن بیرون آورند و طبقه روحانیون و جز آنان آن را بر دوش اندازند، گلیم خط دار
فرهنگ لغت هوشیار
پرآبی، بلند آبی، لور بزرگ (لور سیل)، برگ خرما، آغاز هر چیز، کوه سیل عظیم توجبه بزرگ بسیار آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبار
تصویر عبار
شتر پر توان نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباس
تصویر عباس
ترشرو و بد اخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبال
تصویر عبال
گل هاژ ترخانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجام
تصویر عجام
هسته دانه گیاه شیره ستبر، فراستوک پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابام
تصویر ابام
وام، قرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبامت
تصویر عبامت
گولیدن گول گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابام
تصویر ابام
قرض، دین. وام، اوام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عباس
تصویر عباس
((عَ بّ))
بسیار ترشروی، شیر بیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عباد
تصویر عباد
((عِ))
جمع عبد، بندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عباد
تصویر عباد
((عَ بّ))
بسیار عبادت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عباد
تصویر عباد
((عُ بّ))
جمع عابد، عبادت کنندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عباب
تصویر عباب
((عُ))
سیل بزرگ
فرهنگ فارسی معین